سید علی خیلی به درد مادر می خورد اصلا عجیب بود . با اینکه مدرسه می رفت و در شهر هم درس می خواند ، اگر می شنید که مادر مریض است یا چیزی لازم دارد فورا فراهم می کرد.
رویان تا مدرسه ابتدایی بیشتر نداشت و برای ادامه تحصیل باید به شاهرود می رفتند ،وسیله هم نداشتند گاهی با دوچرخه و گاهی با سرویس عمومی(اتوبوس) می رفتند، مدرسه ها هم دوشیفته بود، هم صبح می رفتند هم بعد از ظهر، رفت و آمد خیلی سخت بود.
بعدا با سیدحسین(پسرعمو)یک خانه گرفتند و شب ها می ماندند تا آخر هفته، خانه حاج بابا عربعامری را اجاره کرده بودند. گاهی هم خاله مادرش می رفت و خانه را تمیز می کرد تادیپلم...تا اینکه ازدواج کرد ،ثمره این ازدواج دو پسر به نام های سیدمحمد و سیدمصطفی بود که دومی که بعد از شهادتش به دنیا آمد و پدر را ندید.مصطفی در گنبد به دنیا آمد خانه پدر خانم سیدعلی که او هم در عملیات والفجر 8 شهید شد.
سرانجام در تاریخ 21 بهمن 1364 در عملیات والفجر 8 سید علی بشهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند تا با تلاش گروه تفحص در سال 1378 پیکر پاکش به وطن بازگشت.

به دشمن ستیزان والفجر هشت
نهنگان دریا و شیران دشت
به آنان که از پیکر پاکشان
نشانی به جز استخوان بر نگشت
همانان که با طوع و عشق و رضا
«الست» شنیدند و« قالو بلی»
فدایی شدن در ره حق نکوست
شده چشمشان محو رخسار دوست
به سید علی حسینی سرشت
علمدار سبز سپاه بهشت
همان روح سرخ بسیجی نشان
غریب زمین شهره در آسمان
چو برخاست فریاد مولا حسین
زحلقوم پیر دلیر خمین
که آیا کسی هست کاری کند
حسین را در این دشت یاری کند
کنون وقت میثاق و هم عهدی است
حمایت از این نایب مهدی است
تو گفتی که« یا لیت کنا معک»
بیا و بزن خویشتن را محک
نباید هراسی به دل راه داد
خوشا آنکه که دل را به الّله داد
تویی پیرو خط سرخ حسین
اطاعت نمودی ز پیر خمین
به فرمان آن رهبر بت شکن
روانه به عشق دفاع از وطن
مصمم قوی محکم و استوار
که تا پرچم دین شود برقرار
قدم در مسیر شهادت زدی
رقم بهر خود اوج عزت زدی
شهادت همه شادی و عزت است
به از مرگ در بستر ذلت است
حسین درس عزت به ما داده است
مدال شهادت به ما داده است
چو از نهر خین نمودی عبور
رسیدی به سرمنزل عشق و نور
و این راه او را برد تا بهشت
جز این نیست رزمنده را سرنوشت
(ستاد یادواره شهدای شهر رویان)
بسم الله الرحمن الرحیم
انّ الله اشتري من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنّۀ یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهاي بهشت خریداري کرده است آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین به قتل برسانند یا خود کشته شوند
با سلام به پیشگاه باعظمت حضرت مهدي (عج) ارواحنا له الفدا و نایب برحقش روح خدا خمینی بزرگ؛ و سلام بر ارواح مطهر شهداي خونین کفن اسلام پیشتازان نهضت سرخ حسینی و پرچم داران آزادي؛ و سلام بر دلیر مردان جبهۀ پیکار، راهیان قدس و نجف و کربلا، وارثان برحق شهیدان، شاگردان مکتب توحید، آنها که خون حسین در رگ هایشان جاري است پرچم آزادي در دست دارند و مصممند تا بر جهان هستی به اهتزاز درآورند . اکنون که به لطف خدا عازم نبرد با دشمنان اسلام شدم خدا را شکرمی گویم که ما را از لشکریان خود قرار داد و نام ما را در طومار سربازان خود ثبت کرد؛به درستی که سربازان خدا پیروزند . اکنون که کربلاي حسین دوباره تکرار شده وفریاد هل من ناصرحسینی از حلقوم امام امت خمینی روح الله، این نایب برحق امام زمان(عج)و زنده کنندة عاشوراي حسین (ع)به گوش می رسد بر ماست که به این نداپاسخ مثبت داده و به یاري دین بشتابیم و تا فرصت از دست نرفته خود را به این اقیانوس بیکران ملحق کنیم تا به ساحل نجات برسیم؛ و در این راه از هیچ چیز نباید هراسی به دلراه دهیم و تا مرز شهادت به پیش برویم(انشاءالله) و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم.
ما در مکتب حسین (ع)درس آموختیم که فرمود : اگر دین جدم محمد(ص) جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند پس اي شمشیرها مرا دریابید . و کسانی که در دعاها از خدامی خواستند اي کاش ما در کربلا بودیم و حسین را یاري می کردیم، حال این گوي و این میدان این کربلا و این هم حسین اگر گوش دل باز کنیم صداي حسین را از حسینیۀ جماران می شنویم. پس به دنبال رهبر بشتابیم که او ما را به قلۀ آزادي و به ساحل نجات می رساند.او فرزند زهراست و راهش راه خدا و ادامۀ این راه بهشت جاوید ورضوان الله است.
و اما بعد، خدمت پدر و مادر عزیزم با همسر مهربانم و برادرها و همشیره ها سلام .
امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید که بندة گناهکاري بودم؛ ولی خداوند در توبه راباز گذاشته است . پدر عزیزم، باز شما حق بزرگی بر گردن من داشتید . امیدوارم که مراواقعاً ببخشید و حلال کنید؛ چون زبان من گویاي این را ندارد که عذرخواهی بکند .
و اما مادر عزیزم، امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید که واقعاً رنج هاي زیادي براي ماکشیدید و در خانوادة ما واقعا مظلوم واقع شدید؛ تو ما را به این سن و سال رساندید . ولی چه افتخار از این بالاتر که انسان، پدر و مادر، فرزند خود را در راه اسلام عزیز قربانی کند؟همان طور که در طول تاریخ ائمه ما در این خط شهادت قرار داشتند و این نعمت بزرگ را براي ما به ارث گذاشتند .
و اما همسر عزیزم، امیدوارم که واقعا مرا حلال کنید و انشاءالله که ما را ببخشید، چون از زندگی مشترك چند وقتی نمی گذرد و زندگی کوتاهی را با هم داشتیم. ولی چه افتخار از این بالاتر که انسان رنج و سختی و مشقت را در راه خدا بکشد و براي خالق خود از جان و مال بگذرد و دنیاي خود را فداي اسلام عزیز کند؟ به هر حال،من خیلی خیلی از شما راضی بودم و امیدوارم که از خط اسلام خارج نشوید و پیرو راه شهداي عزیزمان باشید و نور دیده سید محمد را در راه اسلام و یاري به دین مقدس تربیت و او را یک فرد مفید براي جامعه اسلامی بسازید و همچنین فرزند دیگري که در راه است و ممکن است او را نبینم؛ امیدوارم که در پرورش ایشان هم سعی داشته باشید تا فرد مفید و لایقی باشد انشاءالله
برادران و خواهرانم، مرا ببخشید و حلال کنید که شما هم نسبت به خودتان حق بزرگی بر گردن من داشتید
و اما برادران پایگاه، امیدوارم که خداوند شما را براي اسلام نگه دارد. و بدانید که پایگاه یک دِژ محکمی است براي افراد و نیروهاي حزب الله و آنها که میخواهند در خط اسلام باشند و سعی کنید که انشاءالله از این دِژ محکم و استوار خارج نشوید و در صدد جذب نیروهاي مؤمن باشید تا اینکه بتوانیم خدمتی به اسلام و انقلاب اسلامی کرده باشیم.
«والسلام »
هدیه ناقابل راه خدا سیدعلی حسینی
1364/11/14
خدایا خدایا، تا انقلاب مهدي(عج) خمینی را نگه دار(انشاءالله)
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
بسم الله الرحمن الرحیم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
یا ایتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربک راضیۀً مرضیۀً فادخلی فی عبادي وادخلی جنّتی
اول آنکه شهادت ارثی است که از اولیاء به ما رسیده است . با سلام بر مهدي صاحب زمان(عج) و با درود و سلام بیکران بر بزرگ رهبر انقلاب اسلامی ایران و قلب تپندة ایران، زعیم عالیقدر، امام امت، خمینی کبیر؛ و با درود به رزمندگان اسلام که سرداران عشقند و جبهه ها را با مناجات خویش عطرآگین کرده، ایران را بر بال ملا ئکه نشانده اند؛ وبا سلام بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون، شهیدانی که مانند مولایشان اباعبدالله الحسین(ع)آگاهانه در راه خدا براي رضاي خدا شهید شدند. اي شهدا، شهد شهادت گواراي وجودتان باد.
این وصیت را بندة حقیر- که کوچکتر از آنچه شما می دانید- سیدعلی حسینی است،]می نویسم[ و این وصیت را براي جهت حکم اسلام می نویسم . اگر لطف و رحمت خداوند منان شامل حال ما شد و من را به گروه شهدا برد امیدوارم که مرا حلال کنید . وشما گمان نکنید که کسانی] که[در راه خدا شهید شدند مردگانند، چون آیه صریح قرآن است که می فرماید
« و لا تحسبن ا لّذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»
یعنی گمان نبرید که کسانی در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه آنان زنده اند و نزد خدا خود روزي می خورندو شهادت مقطعی است از حرکت تکاملی آنان که به وجود مطلق و خالق می پیوندند و جبهه ها محل پیوند عاشق به معشوق است.
و شما این را بدانید که من فقط براي رضا خدا به جبهه می روم. انسان سر دوراهی گیرمی کند و او باید یکی از راه ها را انتخاب کند : یا شهادت یا کفر یا عزت یا ذلت . و اسلام مکتبی است غنی و انسان ساز که به انسان راه می دهد که سر تسلیم در برابر ظلم فرود نمی آورد. و اي کاش که هزاران جان داشتم و فداي اسلام می کردم و چه قدر شهادت در راه خدا شیرین است؛ مانند گل سرخ خوشبو می ماند. و من نمی خواهم مرگ به سراغ]من[بیاید، می خواهم خودم به دنبال مرگ بروم و چه مرگی بهتر از]اینکه [در راه خدا شهیدشدن.
و خانوادة عزیزم، من را از دست ندادید بلکه هدیه کرده ]اید [و بدانید بهشت برین که خداوند وعده داده در انتظار ماست.
و من از مادر و خواهرانم خواهانم که : زینب وارزندگی کنید و حجاب خود را حفظ کنید که کوبنده تر از خون شهید است که]در[راه خداشهید شده است . و خواهران و برادران، می خواهم که علی وار زندگی کنید و علی واربه سوي مرگ بروید .
و از مادرم می خواهم با عزمی استوار و محکم در برابر مشکلات ایستادگی و صبر کنی چون آیه قرآن است که می فرماید «وااستعینوا بالصبر و الصلاة» و از صبر و نماز مدد بگیرید.
شما بعد از شهادتم براي تمامی شهدا گریه کنید چون گریه براي شهدا شرکت در حماسه او، هماهنگی با روح ]او[و موافق با نشاط] او و[حرکت در موج اوست.
هر چند سخن دارم براي شب زنده داران بسیج که: شما پاسدار حرمت خون شهیدان باشید و همراه روحانیت مبارز کار کنید و کار تان فقط براي خدا باشد . چون، این دنیا براي انسان یک خاطره است چون همه از بین می رود و ما هم می رویم همان طور دیگران مردند. و فقط براي انسان ها در این دنیا]ی[فانی باقی میماند که همان عمل هاست و همان مناجات هاست و همان نمازهاست و همان جهاد در خدا کردن است . همه اینهاست که باقی می ماند. پس شما چه انتظاري از این دنیا]ی[خاطره ساز دارید؟ می خواهید خودتان را با مال دنیا وفق بدهید؟ مال دنیا را که نمی توانید با خودتان به آن دنیا ببرید . و چه بهتر است که عمل نیک شایسته و کمک به درماندگان، این کارها را انجام دهیم که در پیش خدا سرفراز باشیم که در آن دنیایی که همۀ مسلمان اعتقاد داریم سرفراز سرشار باشیم . و نه آنکه وقتی خداوند آن ملائکه را فرستاد از ما]جواب[سؤال کنند که : شما عمرتان را به چه راه هایی گذاردید؛ چه داریم بگوییم؟ بگوییم که عمرمان را به راه هاي آلوده و خوردن مال دیگران و یا تهمت و یا غیبت؟ و آن وقت، اگر با این عمل ها، ما به کجا راه داریم؟خودتان فکر کنید و خوشا به حال آن کسانی که]وقتی که[ در برابر ائمه اطهار قرار می گیرند، سرفراز وسرشار از عشق محبت خدا قرار دارند . واي بر ما که خودمان مسلمان را می دانستیم ولی درآن دنیا که ترازو عدل و عدالت است ما در صف کفاران قرار گرفته ایم. آن وقت آن رفقا به ما می گویند شما که مسلمان باخدا بودید ولی در صف کافران قرار دارید چه جواب داري بگویی؟ آیا شما می توانید از حکومت خداوند متعال فرار کنید؟ نه، که می فرماید در دعاي کمیل « و لا یمکن الفرار من حکومتک » «خدایا از حکومت تو هیچ گونه راه فراري ندارد »من نه براي بهشت خدا عبادت می کنم و نه براي ترس از جهنم فقط براي خدا است. چون
این دنیا عبورگاه است. و ]باید[بدانیم که این دنیا توقف گاه نیست، پس چیست؟ این ]دنیا [ مزرعه اي است که براي آن دنیا باید زراعت کاشت .
و از شما ملت حزب الله خواهانم که تقوا را پیشه کنید «چون انّ اکرمکم عندالله اتقیکم » گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.و شما طوري کنید که جزء گروه السابقون باشید که آنان مقربین درگاه خداوند هستند.
و مطلب وصیت دیگر این حقیر این است که همیشه با ولایت فقیه باشید . اگر شما ازولایت فقیه جلو یا عقب بیفتید حتماً هلاك می شوید. یعنی اینکه از امام در مسائل خیلی انقلابی تر نشوید و دور از خط امام نباشید، چون در آخرت هر کس را با امامش که در این دنیا دنبال روي او باشد با او محشور می کنند. و اگر ما می خواهیم که با امام خمینی محشورشویم، پس دنبال روي او باشید و یاریش کنید و نگذارید او هیچ گونه احساس تنهایی کند؛و قدر این امام را بدانیم که همۀ شهدا در وصیت هایشان نوشته اند که در سر نمازهایتان وسر دعاهایتان او را دعا کنید که این امام را تا انقلاب حضرت مهدي صاحب الزمان(عج)نگه دارد و امید امام، آیت الله العظمی منتظري، را در پناه خودش حفظ بفرماید و یاران باوفاي امام را در پناه خویش نگه دارد. و هم چنین دعا کنید که خداوند این بسیجی ها رااز ملت ما نگیرد؛ هر روز بر ]تعداد [رزمندگان اسلام افزوده گردد.
اما وصیت به مادر عزیزم اي کسی که سختی ها را تحمل کردي و به خود ناراحتی دادي تا ما را بزرگ کنی ! و ما را بدانجا رسانیدي. می دانم که من براي شما فرزندي آن قدر خوبی نبودم که اسلام و شما می خواستید. شما را در این مدت عمرم زیاد ناراحت واذیت کردم . نمی دانم چه طور از زحمات شما قدردانی کنم و امیدوارم که با قدم گذاشتن به راه اسلام و امام زمان )عج( و امام خمینی ذره اي از زحمات شما را، مادر عزیزم، جبران کنم. اي مادرم، می دانم که داغ جوان دادن تحملش سخت است و از شما می خواهم که زنان صدر اسلام را الگوي خود قرار دهید . ببینید که آنان در روز عاشورا چه جورجوانانشان در جلو چشمانشان پرپر شدند و مثل مرغ پرپر می زدند. من از شما می خواهم ازشهادت من هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید، چون شهادت عین این است که تازه متولد شده اي، چون براي آن کسی که خودش به استقبال مرگ برود آن مرگ برایش خیلی شیرین است، چون مثل شربت شیرین درست کرده اي می ماند. پس این مرگ هیچ ناراحتی ندارد.
و در پایان از خداوند بزرگ طلب مغفرت می کنم و از همۀ برادران و خویشان حلالیت می طلبم و پیروزي همگی را بر نفس از معبود یکتا خواهانم . هرگاه که یادي از من نمودیدامام را دعا کنید.
و آن مقدار پولی که دارم : مقداري را براي من روزه ]بگیرید [نماز بخوانید و آن مقداري که می ماند اگر احتیاج دارید بگیرید براي خودتان . می دانم که مادر، تو کسی را نداري. احتیاج داري؛ اگر احتیاج نداشتی، کمک به جبهه کنید . و ضمناً خمس آنان را بدهید و مقداري 800 تومان حتماً به جبهه کمک کنید.
بگویید به مرغان جدایی کجایید هر دهانی به جدایی نگشایید
محل دفن گلزار شهداي شاهرود.
دعا کنید خدا مرا با شهدا محشور کند.
63/8/19
صبح / ساعت 5
خداحافظ. به امید دیدار در دنیاي ابدي
سیدعلی حسینی
سیّد علی فرزند اول خانوادهٔ آقا سیّد محمّد مادرش هم سیده خدیجه بعد از او، دو دختر و سه پسر دیگر هم آورده بود
وقتی سیّد علی ۱۸ساله شد ، مادر فرزند دیگری را باردار شد ونام او را سیّد احمد نهادند
موقع زایمان، مادر و نوزاد هردو بیمار و در بیمارستان فاطمیّه بستری شدند.
پزشکان اعلام کردند که مادر نیاز به خون دارد.
سیّد علی به محض اینکه متوجه این موضوع شد بلافاصله دست از کار کشید و از سَر زمین زراعی پدر خود را به بیمارستان فاطمیه رساند ، او با چکمه های گِلی و لباس های پُر از خاک، وارد سالن بیمارستان شد و از پزشکان درخواست کرد که برای بهبودی حال مادرش از او خون بگیرند.
تعدادی از مردان و زنان فامیل به بیمارستان آمده بودند تا برای درمان او خون بدهند، امّا خون هیچکدام به گروه خون مادر نخورد.
سیّد علی از تیم پزشکی خواهش کرد که هر آنچه خون نیاز هست از من بگیرید و به مادرم بزنید.او به حدّی هیجان زده و پریشان بود که همانطور با چکمه های گِلی روی تخت دراز کشید تا از او خون بگیرند
اتفاقا این امکان فراهم شد ، از سیّد علی یک کیسه خون گرفتند و به مادر زدند ، سپس دایی سید علی به برای او کمی پسته و آبمیوه خرید و به سید علی می داد تا بخورد که بد حال نشود.مادر کم کم بهبود یافت.
ولی نوزاد (سیّد احمد )بعد از سه روز بستری از دنیا رفت.
شاهرود- پارک علم و فناوری استان سمنان
آیدی ایتا: jalalibme@
شنبه _ پنجشنبه : 7:00 - 16:00
کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه جهادی نصرا میباشد.
