سید علی اکبر رضوی

سید علی اکبر رضوی

نام و نام خانوادگی: سید علی اکبر رضوی
نام پدر: سید علی اصغر
تاریخ تولد: 1340/03/06
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: رزمنده
تاریخ شهادت: 1360/04/18
نام عملیات: پدافندی
محل شهادت: مریوان
نحوه شهادت: انفجار مین و اصابت ترکش
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: شاهرود-رویان
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

بسمه تعالی

زندگینامه شهید رضوی

تاریخ تولد 1340 محل تولد رویان و چگونگی دوران کودکی این شهید از سن 2 سالگی به بعد در خانواده ای بزرگ شد که پدری کارگر داشته است تا سن 7 سالگی که به مدرسه منوچهری رویان مشغول درس شد تا اینکه در سن 12 سالگی گواهینامه ششم ابتدایی را گرفت بعد از اینکه گواهینامه ششم خود را دریافت کرد به علت وضع مالی بد پدرش نتوانست به تحصیلات خود ادامه بدهد و با پدرش مشغول کارگری شد.

تحصیلات ابتدایی این شهید همان ششم ابتدایی است و استعداد وعلاقه بسیاری در کار تدریس داشت.

از سن 8 سالگی این شهید مشغول نماز خواندن شد و علاقه زیادی به مطالعه کتابهای دینی و مذهبی داشت .

تحصیلات مقطع راهنمایی شهید در سال 1358 و 1359 در دبیرستان فردوسی (خیابان فروغی بسطامی) شاهرود و بصورت شبانه انجام داد. وی در سال 1357 فعالیت مذهبی زیاد داشت که چندین بار توسط مأمورین دستگیر و ایشان را زندانی کردند.در سال 1358 و 1359 که مشغول درس خواندن بود ترک تحصیل کرد و مشغول فعالیت در بسیج شد.برای اسلحه شناسی به بسیج رفت و بعد از مدتی که کار با اسلحه را خوب یاد گرفت برای دوره کوتاه مدت در بسیج مستضعفین ثبت نام کرد که در حدود 4 ماه در غرب کشور با سربازان یعنی عراق جنگید و بعداً به درجه رفیع شهادت نائل گشت .

برخورد این شهید با مردم بسیار خوب بود و همه مردم رویان علاقه زیادی به این شهید داشتند و در مبارزه با رژیم منفور شاهنشاهی فعالیت زیادی داشت. شبها با دوستان انقلابی خودش به پخش کردن اعلامیه می پرداخت.

وی در بسیج شهرستان شاهرود ثبت نام کرد و برای دوره به تهران به پادگان امام حسین و پادگان ولیعصر برای آموزش معرفی شد که پس از مدتی که دوره اموزشی خود را باتمام رساند به جبهه حق علیه باطل در غرب کشور به مبارزه پرداخت و با نامه ای این شهید خودش از جبهه غرب کشور فرستاد است که چندین بار با حمله از پیشروی همرزمانش نیروهای صدام کافر چندین نفر از آنها را کشته و تعداد زیادی را به اسارت گرفتند و در خط اول جبهه چندین تپه را به تصرف خود در آوردند.

در تاریخ 1360/04/17 مصادف با ششم ماه مبارک رمضان بود که با دهان روزه در غرب کشور به درجه رفیع شهادت نائل گشت و به همان آرزویی که خودش داشت رسید و بعد از اینکه مدت 4 ماه در خط اول جبهه با صدامیان کافر جنگید با دوست خودش شهید محسن جعفری 10 روز مرخصی تشویقی داشتند که برای دیدن پدر و مادر از غرب کشور آمدند بعد ازمرخصی دوباره عازم غرب کشور شدند. وصیتش را با زبان خودش به مادرش چنین گفته بود :

مادر جان اگر چنانچه من رفتم و شهید شدم مبلغ 5هزار ريال به منبر خانه خانمی بدهید و سفارش دیگر من این است که اگر شهید شدم و به وطن بازنگشتم برادرانم سید محمد و سید محمود را مانند خودم تربیت کنید تا اینکه بتوانند برای این انقلاب ثمری داشته باشند و باز تکرار می کنم و آخرین سفارش من این است که اگر شهید شدم برای من گریه و زاری نکنید من دیگر سفارشی ندارم که به شما مادر عزیزم بگویم همه شما را به خداوند متعال می سپارم .

وضعیت امرار معاش این خانواده زیاد خوب نبود.شهید با پدر کارگرش مشغول کارگری بود و از این راه معاش زندگی خود را تأمین می کردند.

شهید با پدر و مادر و برادران و خواهران خود برخورد بسیار خوبی داشت و پدر و مادرش بعلت اینکه فرزندی انقلابی داشتند علاقه بسیاری به او داشتند.

وی با اقوام خود برخورد بسیار خوبی داشت که همه از او راضی و خشنود بودند .از جمله فعالیتهای این شهید پخش کردن اعلامیه های ضد رژیم منفور شاهنشاهی و مبارزات انقلابی اش بود و در بیشتر مواقع شبها با موتور سیکلت با دوستان خودش در شهر به پخش کردن اعلامیه های ضد رژیم می پرداخت .

اهل خواندن قرآن و باایمان بود. هر وقت اطلاع حاصل میکرد که در شهر افراد ضد انقلاب و جنبشیها(افراد سازمان تروریستی مجاهدین خلق) شهر را شلوغ کرده اند با دوستان انقلابی خودش از رویان به شهر می آمدند . زمان برای اینها مطرح نبود چه شب بود و چه روز، خود را به هر وسیله ای که بود به شهر می رساندند و با افراد ضد انقلاب و جنبشها به مبارزه می پرداختند. فعالیت بعد از انقلاب این شهید در شهرستان شاهرود بوده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

والذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظيم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون

كسانى ايمان آوردند و در راه خدا هجرت و جهاد كردند با مال ها و جانهايشان درجه اى بزرگ براى آنان در نزد خدا است و همانان از رستگارانند .

و ما مى رويم تا بر عليه كفار و منافقين بجنگيم در فرمان امام عظيم الشأن تا حق اين مستضعفين جهان را از ستمكاران و ياوه گويان بستانيم و كسانى كه مى خواهند جمهورى اسلامى را سركوب كنند به خيال خام خودشان بشكنند وما وظيفه داريم كه در مقابل اين مزدوران خبيث بايستيم و از اسلام وقرآن راهنماى مسلمانان جهان كه خداوند آنرا براى ما فرستاده است تا آخرين قطره خونمان از آن دفاع خواهيم كرد .

پيام من به پدر و مادرم اين است كه برادرانم سيد محمد و سيد محمود را به احكام اسلام آشنا سازند واز اين روحانيت عزيز كه طى قرنها دارد با اين مستكبران و منافقين مبارزه مى كند پشتيبانى كنيم و نگذاريد كه اين منافقين در جان ايشان رسوخ كنند و من اگر در اين چند مدت كه خداوند به من عمرى داده است اگر كار كردم كه باعث ناراحتى شما شده است مرا عفو كنيد و مرا ببخشيد و من بدهكارى كوچكى دارم كه آن را پرداخت نماييد .

1- 1359/12/23 مقدار پولى از دايى خليل گرفته ام آنرا به ايشان پرداخت كنيد ، 500 تومان
2- مبلغ 0 0 2 تومان به مسجد خانى بدهكارم بدهيد .

راوی :برادر شهید
____
یکی از روزهای تابستان بود به اتفّاق پدرم و سیّد علی اکبر در باغ زیر سایه درختی نشسته بودیم ،در همین خلوت سیّد علی اکبر رو به پدرم گفت: بابا ؛؟
من اگر این بار به جبهه بروم دیگر بر نمی‌گردم من شهید می شوم ..
بعد از شنیدن این حرف ، غم سراسر وجود پدرم را در بر گرفت..
بعد از انقلاب بود، ما و همچنین اکثر مردم روستا تلویزیون نداشتیم، امّا یک تلویزیونی با تصویر سیاه سفید در مسجد محلّه مان (حاج عیسی) بود، بعداز ظهر هر روز طبق ساعت مشخصی حجت الاسلام و المسلمین آقای محسن قرائتی در برنامه ای به نام؛ درس‌هایی از قرآن درس زندگی معنوی را به مردم منتقل می کرد ، سیّد علی اکبر به همراه چند نفر دیگر از دوستانش به مسجد حاج عیسی می رفتند وپای صحبت آقای قرائتی می نشستند هر چه او بیان میکرد آنها با دقّت یادداشت می کردند.

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا