محمد علی عامری

محمد علی عامری

نام و نام خانوادگی: محمد علی عامری
نام پدر: اصغر
تاریخ تولد: 1330/03/15
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: رزمنده
تاریخ شهادت: 1374/09/21
نام عملیات: در 1361/01/02 در عملیات فتح المبین قطع نخاع شد و پس از سالها تحمل درد و رنج بشهادت رسید
محل شهادت: بیمارستان ساسان تهران
نحوه شهادت: ضایعه قطع نخاع و تحمل درد و رنج منجربه شهادت ایشان شد
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: شاهرود-رویان
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

محمدعلی سومين فرزند علی اصغر و فاطمه بيگم در پانزده خرداد ماه سال هزار و سيصد و سی هجري شمسي در رويان شهرستان شاهرود روزی خور اين عالم شد. تا پايان ابتدائي بيشتر نتوانست درس بخواند، برای کمک به معیشت خانواده شروع كرد به كارگری و كار كشاورزی. وضع مالي خوبي نداشتند.
در سال هزار و سيصد پنجاه و سه با دختر دائي‌اش ازدواج كرد در سال هزار و سيصد و پنجاه و هشت صاحب يك پسر شده اسمش را علي‌اصغر گذاشت.
در دوران انقلاب به همراه دیگر برادرانش که از فعالین بودند در تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت کرده و همچنین در تثبیت انقلاب و برخورد با منافقین و گروهکهای معاند در سطح شاهرود نقش موثری ایفا نمودند
در كارخانه قند شاهرود مشغول به كار شد. و هم زمان با تشكيل بسيج به عضويت اين نهاد مردمي درآمد. سه بار به جبهه رفت و مدت هفت ماه و بيست و يك روز سرما و گرماي غرب و جنوب کشور را لمس كرد.
آخرين بار در تاريخ پنجم اسفند سال شصت به منطقه اعزام و در تاريخ دوم فروردين سال شصت و يك در عمليات فتح‌المبين در منطقه شوش با خوردن تير به ناحيه كمر مجروح شد.
براي درمان از اين بيمارستان به آن بيمارستان انتقال يافت از اهواز به اصفهان و از آن جا به تهران و در تهران هم به چندين بيمارستان نقل و انتقال پيدا كرد. همسرش در طول درمان به عنوان يك پرستار دلسوز لحظه‌اي از او جدا نشد تا بتواند به بهبوديش كمك كند. او جانباز قطع نخاع هفتاد درصد شده بود. بيش از چهارده سال با درد و رنج بسیار دست و پنجه نرم كرد تا اين كه در نوزدهم آذر سال هفتاد و چهار كليه‌اش را از دست داد و به بيمارستان ساسان تهران منتقل و در بيست و يكم آذر هفتاد و چهار جسمش از درد آزاد شد و در كنار برادرشهیدش حسن و ديگر دوستان دوران دفاع مقدس در زادگاهش آرام گرفت.
حالا ديگر علي‌اصغر چهارده ساله شده و همه چيز را بهتر از گذشته درک مي‌كرد.

ستاد یادواره شهدای شهر رویان

برای این گزینه اطلاعاتی وجود ندارد

من از همان نوجوانی با محمد علی رفیق بودم
وقتی در عملیات فتح‌المبین سال ۶۱ از ناحیه کمر مجروح شد و بیمارستان بستری شد قبل از اون من چشم هام مجروح شده بود با همان وضع با چند تا از رفقایم رفتم بیمارستان ساسان تهران عیادت محمد علی. تا منو دید گفت ؛ سید جعفر تو نابینا شدی منم که امیدی نیست دیگه بتونم راه برم. از این به بعد هر جا خواستیم بریم باهم میریم «تو پاهای من باش من چشم های تو ».
مدتی بعد محمد علی از بیمارستان مرخص شد و برگشت به ولایت. یک موتور چهار چرخ براش درست کرده بودن که بتونه راحت تر رانندگی کنه .یک روز آمد دنبال من و بهم گفت ؛ سید جعفر می خوام برم باغ سری بزنم تو هم بیا تا بریم هوایی بخوریم و برگردیم. اتفاقا چند تا بستنی هم خریده بود گذاشته بود توی کلمن تا بریم باغ بخوریم.
نشستم کنارش و راه افتادیم رفتیم. وقتی از آبادی به کوچه باغ رسیدیم ناگهان کنترل موتور از دست محمد علی خارج شد بلافاصله صدا زدم چی شده محمد علی !!؟ انگار داشت تلاش می کرد موتور چپ نشه. در همان حال گفت؛ هیچی بابا، آب از جوی سرریز کرده، اومده تا وسط کوچه گل شده،موتور گیر کرده تو گل در نمیاد !
در حالی که محمد علی داشت حرف می زد موتور به یک طرف چپ شد و باهم پرت شدیم توی آب.حالا نه محمدعلی می تونست منو از گل در بیاره نه من جایی رو می دیدم که بتونم محمد علی رو از آب بیرون بکشم
وضعیت بستنی ها هم که بماند..

جانباز سید جعفر میر غفوری
دوست و همرزم شهید

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا