Lavc58.54.100

مهدی طاهری

نام و نام خانوادگی: مهدی طاهری
نام پدر: امرالله
تاریخ تولد: 1340/11/05
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: رزمنده
تاریخ شهادت: 1362/12/15
نام عملیات: خیبر
محل شهادت: بیمارستان
نحوه شهادت: جراحت شیمیایی و شهادت در بیمارستانی در تهران
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: شاهرود-رویان
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

زندگینامه شهید

شهید مهدی طاهری شرکت فعال در راهپیمائی های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب شرکت در نمازهای جمعه و سخنرانی ها عضویت در جهاد سازندگی شاهرود گروه آبرسانی و اعزام به جبهه از طرف بسیج به مدت چهار ماه گذراندن دو سال خدمت سربازی که در طی دو سال دو دوره هر دوره 120 روز ماموریت در جبهه گذراند پس از انقضاء خدمت سربازی برای بار چهارم به جبهه اعزام که توفیق ابدی با دعا قرین شد و بدرجه رفیع شهادت نائل آمد.

بنام الله

پاسدار حرمت خون شهيدان انقلاب

يا ولى المومنين يا غايه آمال العارفين يا غياث المستغيثين يا حبيب قلوب الصادقين و يا اله العالمين

اى صاحب اختيار مومنان و اى نهايت آرزوى عارفان اى فريادرس فريادخواهان اى محبوب دلهاى راستگويان و ای خداى جهانيان گواه باش كه در اين دنيا بظاهر در تنهايى زيستم ولى تو را بهترين دوستها و آمال و عشقها يافتم پس مرا بسوى خودت فرا خوان . شاهد باش كه از تمامى مظاهر مادى بريدم تا به تو بپيوندم . خدايا شاهد باش به عشق تو در مسير تو حركت كردم و اينكه فقط پيوستن به ترا انتظار دارم .خدايا من خواهان شهادتم نه به اين معنى كه از زندگى خسته شده ام و يا خواسته باشم از اين دنيا فرار كنم بلكه مى خواهم گناهانى را كه انجام داده ام بوسيله رنج كشيدن در راه تو و ريختن خونم بخاطر تو پاك گردد مى خواهم شهيد شوم تا اگر جسم زنده ام موجب رشد ديگران نشد بلكه خونم بتواند اين موضوع را جبران كند و درخت اين انقلاب شكوه مند را آبيارى نمايد .
مى خواهم شهيد شوم تا خونم به على (ع )و حسين (ع) گواهى دهد كه رهرو راهشان بوده ام . اى بهترين دوستها و يارها و عشقها مرا درياب . من جوانى گنهكارم و غافل هستم .از ديار عاشقان خسته مى آيم كه شايد مرا بپذيرى . اى معشوقم مرا فرا خوان كه ديگر نمى توانم صبر كنم چه سخت است آنگاه كه بين دو دوست صميمى جدائى مى افتد چه سخت است آن لحظه كه بين عاشق و معشوق فاصله مى افتد و چه سخت است آن موقعى كه يك رهرو به مقصدش نمى رسد . پس خدايا اين سختى ها را از دوش من بردار و اما تو اى مادرم اگر مقدور مى باشد در شهادتم گريه مكن همچون زينب (ع)شجاع باش و به ديگر مادران شهدا نصيحت كن و دلدارى بده و تو اى پدرم براى تو هم اگر مقدور است گريه مكن زيرا كه دشمنان از گريه كردن شما خوشحال مى شوند شما مى توانيد با خوددارى خودتان مشت محكمى را بر دهان اين گروههاى ضد انقلاب بزنيد .
پدر و مادرم اگر نمى توانم ببينمتان مرا حلال كنيد و از شما معذرت مى خواهم كه نتوانستم وظيفه ام را نسبت بهشما انجام دهم و شما برادران و خواهران عزيزم از شما و از تمامى فاميلهاى دور و نزديك و رفقاى من از شما حلاليت مى طلبم ، مرا حلال كنيد تا در درگاه خداوندى روسفيد باشم . در اين لحظات آخر احساس مى كنم كه ديگر در بين شما عزيزان نخواهم بود .
و انشاءالله خداوند به شما صبر عنايت فرمايد و از تمامى مادران و خواهران خواهانم كه با حجابشان مشت محكمى بر دهان منافقين بزنند هرگز امام را تنها نگذاريد و دعا كردن براى امام از يادتان نرود .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار ، از عمر ما بكاه و و بر عمر او بيفزا
در هر سن كه هستيد از طفل 12 ساله تا پيرمرد 70 ساله به جبهه برويد و ايمانتان را تقويت كنيد.
اى كسانى كه زندگيتان را در پول خلاصه كرده ايد بدانيد كه اين دنيا فانى و اين جسم رفتنى است.

راوی:همسر برادر شهید

مهدی به همراه عدّه ای از رزمندگان برای عملیات، به منطقه کردستان عازم شدند، او در آنجا دوستان خود را گم می کند و به ناچار بالای تپّه ای رفته میان سنگری که قبلاً برای نیروهای ایرانی بوده است پناه می گیرد مهدی برای آنکه ذهن دشمن را به اشتباه بیندازد پرچمی را به عنوان علامت بالای بلندی تپّه می زند تا عراقی ها تصوّر کنند آنجا مقّر نیروهای ایرانی است و جرأت نزدیک شدن نکنند.جالب اینجاست طی فاصله ای نسبتاً دور نیروهای خودی آنجا را زیر نظر داشتند و آنها نیز تصور می کردند آنجا پاتوق دشمن شده است.

بعد از آن که همرزمان مهدی مطمئن می شوند او گم شده است مدتی با تلاش فراوان در جستجوی او بودند تا بالاخره به لطف خدا او را در بالای همان تپّه پیدا می کنند.

مهدی چند روزی (شاید یک هفته) یا شاید بیشتر با مختصر تغذیه, به سختی آن دوره را طی می کند و چون آب کافی به همراه نداشت برف ها را با حرارت (احتمالا حرارت چراغی در سنگر )آب کرده و خود را از تشنگی نجات داده بود .

وقتی او را پیدا کرده به شاهرود منتقل کردند دهان و لب ها به علت مصرف خرما و برفِ آب شده، زخمی و تاول زده بود. علاوه بر آن چهرهٔ مهدی متورم و سیاه شده بود. ابتدا که چشمم به چهره او افتاد او را نشناختم و حالم بسیار منقلب شد.

مادر روز و شب از مهدی پرستاری می کرد و برایش فرنی و سوپ می پخت تا هر چه زودتر بهبودی او حاصل شود. تورم لب ها و زخم دهان مهدی به حدی زیاد بود که با قاشق هم به سختی سوپ را به او می دادیم.مهدی مدّتی را در کنار خانواده گذراند تا کم کم بهتر شد و بعد از درمان مجدداً عازم جبهه شد.اینبار قبل از رفتن مثل دفعه قبل وصیتنامه ای نوشت و دم رفتن آن را به من داد و گفت؛ زن داداش من وصیتنامه ام را نزد تو امانت می گذارم حال اگر برگشتم که به خودم برگردان اگر هم برنگشتم پیش تو بماند .در آخرین لحظه وداع ، دوباره رو به ما کرد و گفت من اینبار بر نمی‌گردم.

شهید مهدی فرزند امرالله در تاریخ 1362/12/15 با مجروحیت شیمیایی در جزیره مجنون و درعملیات خیبر به شهادت رسید

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا