غلامرضا طاهری

غلامرضا طاهری

نام و نام خانوادگی: غلامرضا طاهری
نام پدر: نعمت الله
تاریخ تولد: 1343/12/01
محل تولد: گنبد
استان تولد: گلستان
مسئولیت: رزمنده
تاریخ شهادت: 1364/11/04
نام عملیات: پدافندی
محل شهادت: جزیره مجنون
نحوه شهادت: اصابت ترکش خمپاره به پهلو و پشت
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: شاهرود-رویان
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

 

غلامرضا اول اسفند ماه سال 1343در گنبد بدنیا آمد . او دومین پسر نعمت الله و طیبه بود . تحصیلاتش را تا دیپلم فنی ادامه داد در کودکی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر قرار گرفت . به رغم  مظلومیت و  ساکت بودن آدم شوخ طبع و شادی بود . و باعث روحیه دادن به دیگران می شد.در دوران انقلاب در مقطع راهپیمایی بود و در تظاهرات ها نقش فعال داشت

اولین بار‌در تیر ماه سال 1361 از طریق بسیج به جبهه رفت و تا هفتم مهر ماه سال 1361 در آنجا مشغول  خدمت بود .

بار دیگر تیر ماه سال 1362 از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در عملیات والفجر ۳ در مهران و در ادامه در عملیات والفجر۴  شرکت کرد.

آخرین بار آبان ماه سال 1364  به عنوان پاسدار وظیفه در گردان ادوات به جبهه اعزام شد و سر انجام  در چهارم بهمن ماه سال 1364 به علت اصابت ترکش خمپاره در جزیره مجنون به شهادت رسید .

مزارش در گلزار شهدای رویان در جوار دوست همیشگی اش شهید عباس دوست‌محمدی می باشد.

 

ستاد یادواره شهدای شهر رویان

«انا لله وانا اليه راجعون»
بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر رهبر انقلاب اسلامی ایران و تمامی مستضعفین جهان امام خمینی رهبری که از اوایل با طاغوت ها سازش نکرد و همچنان به مبارزه با آنها ادامه داد.و شبها را نمی خوابید برای بیدار کردن ملتهای زیر بند ابر قدرتها.
درود فراوان شما ملت به چنین رهبری که چنین حماسه می آفریند و قاطعانه در برا برابر قدرتها ایستاده است چنین رهبری که در مقابل دشمنان شما ایستاده و هنوز هم عده ای هستند که در خوابند و چنین رهبری را را نشناخته اند هنوز هم در زیر بند هوای نفس خود هستند و هنوز راه خود را باز نیافته اند و در تاریکی هستند و به آینده خود نمی اندیشند آیا اینها به بعد از مرگ خود فکری هم کرده اند و به خاطر آورده اند که یارای هیچ ندارند و تنها اعمالشان گواه است و شهادت و کردارشان؟
پس چه خوب قبل از آنکه مرگ تو را دریابد و هیچ کاری از تو بر نیاید به خویش بازگردی و در ترازوی خویش بسنجی. وای بر تو و ای تو که تمام عمرت بی حاصل و تمام عمرت غرق در گناه و تمام عمر در پوچی و بیهودگی (بودی)
به کوله بارت (که) برای خود بستی نظر کن و ببین چه داری برای جواب، هیچ !
تمام عمر غرق در گناه و شناور در اشتباه! پس بیندیش و خودت را نجات بده.و هر ثانیه (را) غنیمت شمار زیرا دشمنان ما همیشه بیدارند و منتظر این فرصت هستند و بدانید که دشمنان نقشه می کشند و می خواهند با اسم اسلام شما را بفریبند و اسلام حقیقی را بکوبند.همانطور که در زمان امامان ، کافران قرآن را کوبیدند.اینها می خواهند با یک روحانی و یا یک مجتهد مفسد امام را بکوبند. اما مطمئن باشید که حافظ همه خداست و شما باید در این راه از خود نیز بگذرید و نگذارید که اسلام را از دست شما بگیرند مرد میدان باشید و پا در میدان بگذارید آیا وقتی که آخر این دنیا مرگ است‌
حیف نیست که مرد در بستر بمیرد.؟!
مرد باید در میدان باشد و مبارزه کند و حق دیگران را از دست غارتگران بگیرد.
سفارش می کنم امام را بهتر بشناسید او نماینده امام زمان عج و از خداوندش الهام می گیرد و مانند ابراهیم و محمد بت شکن می باشد هرگز پایتان را از رهنمودهای امام خمینی با شکن بیرون نگذارید. اوست که حکومت را به امام زمان تحویل خواهد داد.
والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

غلامرضا طاهری

بسم رب الشهدا والصدیقین

راوی : حاج محمد رضا طاهری برادر شهید

بعد از پایان عملیات والفجر ۳ و آزادی شهرمهران به پادگان انرژی اتمی مقر لشگر برگشتیم و مدتی نیز در پاسگاه زید حضور داشتیم ، تقریباً بعد از حدود ۴ماه که به اتفاق غلامرضا جبهه بودیم قرار شد باهم به مرخصی بیاییم.اما مناطق عملیاتی غرب کشور برای انجام عملیات جدید انتخاب شده بود و قسمت های مختلف از جمله قسمت تدارکات، درخواست نیروی کمکی کرده که من به واحد تدارکات رفتم. اتفاقاً من و غلامرضا با هم به منطقه عملیاتی اعزام شدیم .

شبی در میان تاریکی نیروها مشغول آماده شدن بودند که متوجّه رزمنده ای شدم او با من فاصله چندانی نداشت امّا چون هیچ روشنایی نبود ممکن نبود به راحتی فردی را که حتی در فاصله دو متری ایستاده خوب تشخیص داد. اگر نوری هم می آمد نور توپ و خمیاره منوّر دشمن بود که هر از گاهی به آسمان پرتاب می شد . به همین خاطر کمی جلوتر رفتم و متوجه شدم یکی از رزمنده ها مشغول پوشیدن لباس و آماده شدن برای عملیات است صدا زدم و گفتم: برادر چه می کنی ؟ بلافاصله پاسخ داد: مشغول پوشیدن لباس و پوتین هام هستم که به خط برم .

تا این جمله را شنیدم متوجّه شدم برادرم غلامرضا هست و کنار من بوده و ما از هم خبر نداشتیم. هر دو باهم زدیم زیر خنده ...

غلامرضا در بهمن سال ۶۴ در جزیره مجنون با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا بشدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان شهید بقایی اهواز به معبود خود شتافت، در آن زمان من در جبهه بودم و در مراسم تشیع و خاکسپاری برادرم حضور نداشتم و بعد از مراسم پانزدهم ایشان به رویان برگشتم .

یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا