بسم الله الرحمن الرحيم
الا ای دل که این دنیا به یک ارزن نمی ارزد به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد
انا لله و انا اليه راجعون
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون».
کسانی را که در راه خدا کشته میشوند [را] مرده مپندارید زیرا آنها زنده اند و نزد خدای خویش روزی میخورند.
با سلام و درود فراوان به فریادرس مظلومان، امام زمان (عج)، مهدی موعود(عج) و با سلام و درود به نایب برحقش امام خمینی بت شکن پیر جماران و یاور مظلومان رهبر کبیر انقلاب اسلامی بزرگ مرجع تقلید شیعیان و رهبر تمامی مسلمین جهان کسی که نام او لرزه به اندام تمامی ابرقدرتان شرق و غرب و دست نشاندگان مزدور آنها یعنی منافقين می اندازد. و درود بر شهدا آن عاشقان حسین که جان خود را در راه حفظ و حراست از دین مبین اسلام فدا نمودند
اینجانب محمد مصطفایی، فرزند حسین وصیت نامه ام را به شرح زیر تقدیمتان میدارم خدای را شکر میکنم که به من جان داد تا در راه او جان فشانی نمایم. خدای را سپاس می گویم که توفیق شرکت در جبهه نبرد را در کنار عاشقان حسین (ع) [را] . به من عنایت فرمود. خدای را شکر میکنم زیرا مرا نطفه ای کوچک به این حد رسانید و بنده حقیر را بدین درجه مفتخر گردانید و شکر میگویم خدای را که به من نعمت خرد داد تا بتوانم افکارم را بر روی کاغذ بیاورم و آنها را بیان نمایم و حمد و سپاس که مرا به راه راست
هدایت فرمود و از ظلمات به سوی نور کشانید و بر هوای نفسم تا این اندازه [ناخوانا] گردانید. خدایا، به من آموز که چه بگویم تا در شأن من باشد به من آموز که چه بگویم تا لیاقت آن را دارا باشم میترسم چیزی بگویم که خود عمل نکرده باشم و یا خدای نکرده از روی ریا باشد.
اما خدایا، تو خودت خوب میدانی که من فقط هدفم رضای تو بوده و میباشد. خدایا، اگر تو را می پرستم و ستایش میکنم به خاطر بهشتت ،نیست به خاطر ترس از جهنمت نیست و خدای نکرده برای خودنمایی و جلوه گری نیست بلکه به این خاطر تو را می پرستم که شایسته عبادتی و تو معبود من هستی و تنها خالقی هستی که می توان پرستشت نمود.
خدایا، با اینکه هدفی جز رضای تو ندارم اما هم اکنون که این جملات را می نویسم بدنم به لرزه درآمده است میترسم [ناخوانا] خودنمایی باشد و خدای نکرده ریا بوده باشد. و دیگر اینکه بارخدایا با اینکه هدفی جز رضای تو ،ندارم چه بسا اعمالی انجام داده ام که رضای تو در آن نبوده است بارخدایا اینکه از ته قلب از تو میخواهم که مرا بخشیده و قلم عفو بر گناهان و [ناخوانا] بکشی و مرا در این دنیا از زیارت قبر حسین(ع) و در آن دنیا از شفاعت آن حضرت محروم نسازی
و اما حال شما ای پدر و مادر گرامی ام که چه بسا رنج ها و مصیبت های فراوان برای من کشیده اید تا مرا به این [درجه] رسانده اید ولی من هرگز نتوانستم نداشتم حتى قسمت اندکی از زحمات شما را جبران نمایم و شما را خشنود سازم اما من خدای را شکر می گویم که چنین پدر و مادر صبوری به من عنایت فرمود و مرا از محبت های آنها بهره مند ساخت مادر جان خود میدانم که خیلی شما را رنج ،داده ام، خیلی شما را سختی داده ام و جز ناراحتی برای شما چیزی ،نبودم اما حال مادر جان اگر که بار دیگر توفیق و لیاقت اینکه حضوراً خدمت شما بیایم و از شما عذرخواهی نمایم را پیدا نکردم، لیکن دراین مکان مقدس از راه دور از شما میخواهم که بدیهای مرا ببخشی و باز هم مادر جان برای بار دوم از شما من خواهش میکنم که بدیهای مرا بخشیده و آن شیری را که به من داده اید بر من حلال گردانید که در غیر این صورت حتی اگر به شهادت هم برسم، شهادتم ارزش واقعی خود را پیدا نخواهد کرد چون که رسول اکرم (ص)می فرماید: «الجنة تحت اقدام الامهات». «بهشت زیر پای مادران است».
تو ای مادر مکن زاری که اکنون من بسی شادم نمردم زنده میباشم بود رنج تو در یادم
همانـا شـیـر پـاک تـو مـرا جانباز پرورده که جان خویش را در ره قرآن ز کف دادم
مادر جان، شما به مردم بگو که جبهه آمدن من از روی هوی و هوس و خودنمایی نبوده بلکه هدف من از جبهه رفتن در درجه اول ادای تکلیف بس سنگینی که بر عهده من بوده و در درجه دوم اطاعت از امر ولایت فقیه و رهبری که همان اطاعت از امـر امـام زمان (عج) میباشد و در درجۀ سوم برای پاسداری از انقلاب اسلامی و ادامه دادن راه شهدا و حفظ و حراست از مرز و بوم مملکت اسلامی ام بود [ناخوانا] برای خودسازی و آمرزش گناهان
مادرجان، اگر انشاء الله به امید خدا افتخار شهادت نصیبم گردید، ناراحت و غمگین مباش، بلکه خوشحال و مسرور و شادمان ،باش زیرا تنها پسرت در راه خدا گام برداشته و راه حسین (ع) را رفته است و مهمتر اینکه امانتی را که خدا نزد شما سپرده بود، به خودش برگرداندید مادر جان فراموشت نشود که مادر زین الدین تنها دو پسر داشت: یکی فرمانده لشکر و دیگر مسئول اطلاعات عملیات [ناخوانا] که پیکر آن دو برادر شهید را در یک آن جلوی چشمان مادرش گذاشتند [ناخوانا] او نگفت که چرا فرزندان من شهید شده اند، او گفت که ای کاش به اندازه تمام رگهای بدنم پسر داشتم و آنها را در راه خدا قربانی بدهم
اما ای خدا من نزد تو خجالت میکشم زیرا یک جان بیشتر به من ندادی و یک جان [ناخوانا] ' به اندازه [ناخوانا] ای کاش به اندازۀ شما جان در بدنم جان داشتم و آنها را یکی پس از دیگری در راه تو فدا می نمودم اما چه کنم که بیش از این لیاقت ندارم. ولی ای مادر می دانم که داغ فرزند سخت است اما خون من که از مهدی و مجید زین الدین رنگین تر نیست خون من که از علی اصغر ( ع ) و (قاسم (ع) رنگین تر نیست. نکند خدای نکرده طوری عزاداری نمایی که دشمنان اسلام شاد شوند، حسودان و منافقین دنبال این چنین بهانه جوییها میگردند تا به اسلام ضربه بزنند مادر جان، به مردم بگو که من خودم مایل بودم که سرم در راه خدا قربانی شود ،مادرم اجر شما نزد خدا افضل است، زیرا تنها یک پسر داشتید و آن را هم قربانی راه اسلام نمودید.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
محمد مصطفایی
۶۳/۱۲/۱۹