بسم الله الرحمن الرحيم
«یا ایها الانسان انک کادح الى ربك كدحاً فملاقي»
حاصل عمر من جز اندیشه های جوراجور و ،پریشان قلمی و کتابی بیش نیست و مخاطب من با چنین سرمایه ای جز خود من چه کسی میتواند باشد؟ پس این ورقه تقریری است بهر آنچه از «نفسم زیان کردم قل ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم »و حضوری در محکمه خویش و پیش از حضور در محکمه عدالت خداوند «حاسبوا انفسهم قبل ان تحاسبو قبل از اینکه به حساب شما رسیده شود به حساب خویشتن برسید» از زمانی که خود را شناختم همواره جویای حقیقت - آنچه که به تعبیری در پس جلوه های برونی است بوده ام اما نه برای «توش» و «گوش» و خراباتی گری بلکه به خاطر
اول: مسئولیتی که در برابر محرومین جامعه ام و تاریخ حس کرده ام و «دلهره ابراهیم» که همواره مرا به شناخت ابراهیم می خواند و ملزم به شناخت فرهنگ مذهب و تاریخ [ناخوانا] و جهانی و تکیه بر استعدادها و امکانات خودی و رویارویی با امپریالسیم جهانی می کرد.
دوم: التهاب درونی و کششی ذاتی و هیجانی که پیوسته مرا به کشف مجهولات می خواند و از ایــن رهگذر علم، فلسفه و عرفان و غیرهناخوانا و دریچه ای به باغ حقیقت و کلیدی بـه قـفـل شـب بوده ولی اقرار میکنم که به علت نداشتن خودسازی وسیع دچار انحرافات و کندی حرکت در این راه نیز شدم و آنچه در این مورد با توجه به محیط اجتماعی به طور خاص و عصر آشفتگی ها و اضطرابها برخورد مکاتب و ایدئولوژی ها از بلبشوی فکری و تبلیغات وسواس گران خناس به طور عام - به رابطه فردی من با خدا برمی گردد و از او و
آنچه از طریق مبادلات اجتماعی جبراً در حرکت جامعه خللی ایجاد کرده است از جامعه وحقی را که بر گردن من داشته است طلب بخشش میکنم.
«ما اُبَرِّى نفسى انَّ النَّفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى»
و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم چرا که این نفس مرا به سوی زشتی امر می کند ،مگر خداوند من رحم آورد.
من شهادت میدهم که تنها ایدئولوژی به حق و رهایی بخش ایدئولوژی خالص توحیدی اسلام بنیان گذار [ناخوانا] مبتنی بر روابط قسط و عدالت است و محمد (ص) رسول خدا و معاد ادامه منطقی حیات و امامت، تداوم خط رسالت و سازنده انسان مجتهد آگاه و آزاده است.
سخنی با شما پدر و مادر عزیزم من خجل و سرافکنده ام که گوشه ای از حقی را که به گردنم دارید، نتوانستم ادا کنم محبت شما در خون و رگ و وپی مـن جـاری است و در گستردگی ابدیت پابرجاست. مادر عزیزم در مرگ من صبور باش دوست دارم بعد از مرگ من بی تابی نکنی، چشم امید [ناخوانا] بخواهم برادرم و خواهرانم و برادرانم در ساختمان جامعه توحیدی دارم.
یاور امام و انقلاب باشید مراسم تشییع مرا به آرامی و بی تکلف برگزار کنید.
اللهم اغفر لي ما انت اعلم به منی .
احمد واعظیان - فروردین ماه 1361
[وصیت نامه ای دیگر]
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام او که همه وجودم از اوست، حیاتم و زندگیم در دست اوست. و بنام او که زنده به اویم و دو روزه زندگی ام به خاطر اوست. شهید شدنم به خاطر اوست. احساس می کـنـم بـا قلبم و با همه وجودم و با تمام سلولهایم او را ستایش خواهم کرد.
خدایا، من اگر آن بنده گنهکار توام که به سوی تو بازگشته ام مبادا من از آن بندگانی باشم که تو برای همیشه از آنان روی برگردانیده ای از بین خطاکاران عفو تو هرگز شامل حالشان نمی گردد و به نام خداوند بخشایشگر بخشاینده مهربان و به نام خداوندی که به بنده های خود [ناخوانا] دارد. و سلام بر رهبر کبیر انقلاب آن تنها اميد مستضعفان و یاری دهنده مظلومان اسلام و درود بر ملت مبارز و ایثارگر ایران که با جان خود، با مال خود و زندگی خود درخت انقلاب را آبیاری میکنند احساس می کنم وقت آن رسیده باشد که میتوان سخن با شما بگویم.
عرق شرم که بر روی صورتم نشسته است چون ندانستم و نتوانستم که چیزی به این انقلاب تقدیم کنم و هرچه بود انقلاب برای ما بود که ما برای انقلاب، و من و شما برای اسلام [ناخوانا] برای عشق به خدا به جبهه نبرد رفتم و فقط عشق به خدا بود که مـرا بـه این راه کشاند من این راه را آگاهانه انتخاب نمودم و من عاشق شهادتم و آرزو دارم شهادتم در راه خدا و قرآن و اسلام باشد و مورد توجه خداوند قرار بگیرد. شهادت کوتاه ترین و عاشقانه ترین و خالصانه ترین راه برای رسیدن به خداست. شهادت پرواز شکوهمند انسان از خاک تا خداست و انتخابی آگاهانه و مخلصانه است. اگر بدانم با خون ریختن اولین قطره خونم احتمال پیروزی است و یا ما را پیروز خواهد کرد و اسلام جاوید خواهد ماند پس ای تیرها و ای گلوله ها مرا در برگیرید و بر من ببارید«ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلی فیا سوف و خذینی» اگر دین محمد (ص) باقی نمی ماند مگر با کشته شدن من پس ای تیرها و ای شمشیرها مرا در برگیرید.
بارالها و پروردگارا من از آن میترسم آنگاه که قرار شود دفتر بندگی پایان پذیرد و هـر پدیده ای راه خود را به سوی سرنوشتی که دارد بگیرد و کار آفرینش بسر آید و خدا بخواهد درصدد ساختن جهان برین برآید سرنوشتم چه خواهد شد؟
پروردگارا، گناه مرا که تو بدان آگاه تر از منی بیامرز و اگر درباره گناهی که کردم باز از در بخشندگی و نوازش مرا بیامرز پروردگارا هرچه با خویشتن عهد بستم که از طاعتـت سر نپیچم نشد ولی چون گاهی در دلم بر [ناخوانا] جواب آنچه زبانم می گوید، می گذرد مرا بیامرز. پروردگارا، بدبینی ها و سخن چینی ها و پرده در آیی ها و یاوه سرایی هـا کـه نـمــوده ام ندیده بگیر و مرا بیامرز. آری ما اینک به جبهه آمده ایم تا [ناخوانا] قادسیه سال ۱۴۰۰
ناخوانا.
[ادامه وصیت موجود نیست]