بسم رب الشهدا و الصديقين
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احیاء عند ربهم يرزقون». و مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می گیرند.
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد (امام خمینی)
پدر، مادر و خواهر و برادر، دوستان و همشهریان، در لحظه ای وصیت نامه خود را مینویسم که قرار است به یاری خدا تا ساعتی دیگر به موضع برای حمله به مزدوران بعثی برویم. خواستم در این ساعات آخر سخنی با شما بگویم و وظیفه شرعی ام را] انجام دهم، اول این که از مال دنیا چیزی ندارم جز مقداری پولی را که از دسترنج خود پس انداز کرده ام به مستضعفین بدهید و در دنیا اگر به کسی از روی غرور جوانی بدی کردم مرا ببخشد و حلال کند.
دوم وصيت من این است که در عزای من گریه نکنید زیرا من از اینکه سرباز اسلام و ایران هستم افتخار میکنم و شهادت در این راهی که بدان افتخار میکنم فوزی عظیم دارد افتخار میکنم که از مکتبی دفاع میکنم که 1400 سال سابقه مبارزه با طاغوت دارد و افتخار میکنم قدم در راهی میگذارم که سرور آزادگان حسین ابن علی(ع) گذاشت، افتخار می کنم که دفاع از آب و خاکی میکنم که برای حفظ آن طفل 12 ساله خود را به زیر تانک می اندازد، افتخار میکنم که از رژیم اسلامی دفاع میکنم که رهبرش بر روی موکت زندگی میکند و غذایش نان و ماست است ،افتخار میکنم که از ملتـی دفـاع مـی کـنـم کـه دوسال و نیم است در جنگ رویاروی با آمریکا قرار دارد و در این راه از بذل جان و مال دریغ ندارد و من هم جزیی از این ملت هستم.
وصیت من این است هدف و انگیزه من از رفتن به جبهه فقط و فقط فرمان امام و به خاطر پیروزی اسلام بوده پاسداری از خون شهیدان تداوم خط امام و انقلاب است. برادران، در وضعیتی هستیم که دشمن دیوانه وار به ما حمله کرده با ترور، با جنگ با بمب گذاری هر روز پاسداری در خون خود می غلتند و دیگر بار ما هشیار نمیشویم هنوز داغ شهدای هفتم تیر بر دل ما بود که دشمن با گرفتن رئیس جمهور و نخست وزیر انقلابیمان داغی دیگر بر دلمان گذاشت، آنها به آرزوی خود رسیدند ولی ملتی را داغدار کردند منطق ما هم در این مورد به قول امام «انا الله و انا اليه راجعون» است. ولی باید مواظب باشیم که دیگر ضایعات ببار نیاید به هر حال تنها راه نجات ما از این بحران حفظ امام و حفظ خط امام است ما تا امام را داریم همه چیز داریم و دعای ما باید این باشد خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار خداوند انشاء الله دعای همه را مستجاب نماید.
والسلام- 1360/6/10
مهدی سید اردکانی
[وصیت نامه ای دیگر]
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوندی که ما را آفرید و انسانها را از نعمات خویش برخوردار ساخت و خداوندی که بازگشت همه ما به سوی اوست روزی ما بدنیا می آییم و یک روز هم از دنیا خواهیم [رفت] و با سلام [و] درود به رهبر عالیقدر و عظیم الشأن انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی که هدایت کننده ما انسانهای گمراه می باشد. همه ما به سوی الله رجعت میکنیم و چه خوبست که مسؤلیتی را که خداوند بر دوش ما گذاشته است و آنرا پذیرفته ایم این بار سنگین را هرچه بهتر بر دوش بکشیم و در قبال الله و جامعه به طور کامل به انجام رسانیم.
مرگ روزی ما را در آغوش می کشد و روح را از بدن ما جدا خواهد کرد هر انسانی به یک نحو از این دنیا خواهد رفت یکی در اثر سانحه دیگری در بستر بیماری و یکی هم در راه جهاد فی سبیل الله چه با شمشیر و چه با قلم و چه با زبان جهاد در راه الله و مقابله با کفر و باطل و با هر ستمگری که این گونه افراد شهید شاهد زمان خویش میباشند و از خون آنها ریشه اسلام و ریشه حق تنومد میشود و دیگران را به این روش دعوت میکند و هر روز بر تعدادشان افزوده می گردد.
امروز ملت ما در برابر کفر و باطل ایستادگی میکند و میجنگد و من از خداوند قادر متعال این آرزو را دارم که بتوانم هر چه زودتر به جبهه بروم و با کفر و کفار بجنگم. و اگر لیاقت داشتم شاید در جبهه کشته شوم و کشته شـدنـم گـامـی باشـد در راه الله و بـه سـوى تکامل و از خداوند میخواهم که در بستر بیماری و یا در اثر سانحه عمر خود را به پایان نرسانم و کشته شدنم در راه الله باشد به هر صورت و بیشتر آرزو میکنم که در جبهه نبرد اسلام با کفر حق بر باطل و نبرد بی امان ملت ایران با دولت کفار بعث عراق با از بین بردن مزدوران عراقی کشته شوم. امید دارم که شیعیان ما اسلام را علی را حسین را بشناسند و دیگران را آگاه کنند اگر ما علی (ع) را و حسین (ع) را نشناسیم دوست علی(ع) و محب على حسین (ع) نخواهم بود و هیچوقت علی (ع) و حسین (ع) را نخواهم شناخت و نمیتوانیم در راه اسلام و در راه علی و حسین قدم بردارم و اسلام همانطور گنگذ و مسخ شده در نظر ما مردم عوام باقی خواهد مانده و این هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و هرگز نمی توانیم بر علیه کفر و باطل بپاخیزیم و در راه الله قدم برداریم.
در پایان از مادر خویش میخواهم که اگر من لیاقت کشته شدن در جبهه را داشتم هیچ ناراحت و گریان و غمزده نباشد و باید خیلی خوشحال شود که فرزند او لااقل در اثر سانحه و بیماری از دنیا نرفته است و من افتخار میکنم که در جبهه با نابودی کفار کشته شوم چون من لیاقت شهید شدن را ندارم برای اینکه هنوز گناهان من بسیار است و تا پاک شدن من راه بسیار زیادی و پر پیچ و خمی را باید طی کنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته