خاطرهنگار: زهرا رنجبر، خواهر شهید والامقام حسین رنجبر
شهید حسین رنجبر؛ مردی از جنس ایمان، عشق و ایثار
برادرم، شهید حسین رنجبر، مظهر ایمان، مهربانی و اخلاص بود. خندهرو، شوخطبع و عاشق خانواده، فامیل و دوستانش بود. صلهرحم را وظیفهای الهی میدانست و از غیبت بیزار بود. هرگاه کسی را در حال غیبت میدید، با ظرافت و مهربانی تذکر میداد تا کسی آزرده نشود.
اهل قرآن و جلسات قرآنی بود و تا جایی که میتوانست، نمازش را به جماعت میخواند. تأکید زیادی بر خواندن زیارت عاشورا داشت و خود نیز عامل به این امر بود. اما آنچه او را از دیگران متمایز میکرد، نماز شبهای عاشقانهاش بود. با همین نمازهای شب، در جبههها به مقام والای دیدار با حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه) نائل شد. این حقیقت را بعدها از یکی از دستنوشتههایش که در جبهه نگاشته بود، دریافتیم.
عشق بیپایان به امام حسین علیهالسلام، حسین را عاشق و شیدای امام کرده بود. در کمدش سربند "یا حسین" را نگه داشته بود و وصیت کرد که هنگام شهادتش، آن را بر پیشانیاش ببندند. دلیلش را هم چنین نوشت:
"میخواهم دشمنان بدانند که من حتی در داخل قبرم هم عاشق آقام حسینم..."
به من توصیه کرده بود که هر هفته سوره والفجر، که منسوب به امام حسین علیهالسلام است، برایش تلاوت کنم. اما او چهار روز قبل از شهادتش، آخرین وصیت خود را چنین بیان کرد:
"از پدرم میخواهم که در مراسمم، بهجای مارش عزا، چاووشی امام حسین علیهالسلام را بخواند:"
هر که دارد هوس کرب و بلا، بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا، بسم الله
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا...
او آگاه بود که بهزودی به دیدار مولایش خواهد شتافت.
لحظههای آخر، شهادت و پیماننامه شهدا
حسین در تاریخ بیستم بهمن ۱۳۶۴، در جزیره بوارین به شهادت رسید. در میان دستنوشتههای او، پیماننامهای که با دیگر شهدا امضا کرده بودند، پیدا شد. او و همرزمانش با خداوند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه پیمان بسته بودند که تا آخرین لحظه ایستادگی کنند.
در وصیتنامهاش، که چهار روز پیش از شهادتش نوشت، چنین هشدار داد:
"مسئولان! از ظلم، اجحاف و تبعیض نسبت به مردم دست بردارید. این ملت، صاحبان اصلی انقلاباند. آنچه شما را به این مقام رسانده، خون پاک شهدا بوده است. باید از این خونها پاسداری کنید، نه اینکه نمک را بخورید و نمکدان را بشکنید."
و در پایان، با دلی آکنده از عشق، چنین نوشت:
برادرم! شهادت را چه زیبا دیدی و دربارهی شهادتی که از معبودت هدیه گرفتی، اینگونه نگاشتی:
"شهادت، هدیهای است الهی که لایق هرکس نمیباشد."
شهادت گوارای وجودت، نازنین!