بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می دهم که الله واحد، شهادت می دهم که محمد(ص) رسول الله، شهادت می دهم که علی(ع) ولی الله.
اینجانب علی اصغر عبدلی فرزند علی متولد 1306 ساکن و اهل روستای جودانه از توابع بخش میامی شهرستان شاهرود، مردم را وصیت می کنم به پیروی مطلق از خمینی روحی فدا که به حق نایب ولی عصر(عج) می باشد. مردم از خط ولایت فقیه که همان خط اسلام است خارج نشوید که خارج شدن از آن برابر است با منحرف شدن. درود بر اسلام و درود بر پیروان اسلام و درود بر امام زمان(عج) و نایب برحقش پیر جماران، بت شکن سوم، ملت بترسید از خدا.
«امر امام امت کشتی نوح است هرکس به کشتی نوح نشست از غرق شدن در آب نجات یافت. هرکس امر او را اجرا نکرد به عذاب الهی گرفتار شد»
سلام من به پیروان قرآن و متبعان اسلام، فرمانبران رهبر اسلام، درود بی پایان بر شهدای صدر اسلام از آدم تا خاتم و از خاتم تا شهدای خیبر و بدر. درود بی پایان بر رزمندگان اسلام. درود بی پایان بر علمای اولی العزم بالاخص پیر جماران، که ما را از لجن بدبختی نجات داد. سلام من به همۀ قوم و خویشان که اگر این سعادت نصیب من شد و شهید شدم خانواده من و قوم و خویشان من استدعا دارم از شما که بر من گریه نکنید. اگر خواستید گریه کنید بر زهرا(س)، بر فرزندان زهرا(س)، بر شوهر زهرا(س) گریه بکنید. انشاءالله اگر توفیق شهادت نصیبم شد، عزای مرا سنگین نگیرید و اتاقهای نو تا یک سال به تحت امر مردمی که آمد و رفت می کنند دخالت به کار آنها نکنید. بلکه آزاد هستند و اندازه خرج معمولی مصرف کنند. در پایان وصیت نامه ای که قبلاً نوشته بودم خانۀ حسین حاجی می باشد و سعی کنید حسین و محمد از درس کوتاهی نکنند و خدیجه و طاهره آنها را نیز با آبرو واگذار بکنید و سهم دختر و پسر را در آن وصیت نامه معلوم کرده ام. طبق همان وصیت نامه عمل شود ماباقی تحت نظر همسرم می باشد تا موقعی که این پسرها و دخترها، داماد و عروس بشوند. باقیمانده نیز تحت نظر همسرم می باشد.
عرضی نیست جز سلامتی همۀ بستگان و خانواده ام.
دعا به جان امام فراموش نشود.
جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان
سه شنبه 8/11/1364
علی اصغر عبدلی
گردان کربلا
[وصیت نامه ای دیگر]
بسم الله الرحمن الرحیم
« الحمدلله الذی جعل الوصیۀ سببا لطول العمر والصلوه و السلام علی محمد و اله »
باعث بر تحریر این کلمات شرعیۀ الدلات آن است که حاضر گردید جناب عزت شعار و توفیق آثار، علی اصغر عبدلی خلف المرحوم علی ساکن قریۀ جودانه، بعد از اقرار به واحدانیت خدا و رسالت خاتم انبیاء(ص) و وصایت اوصیاء آن جناب(ع) در حال صحت و اختیار و ثبات عقل وصی شرعی خود قرار داد. زوجۀ دائمۀ خود هاجر بنت حاج گل محمد را بر اینکه هرگاه موصی مزبور داعی حق را لبیک گوید، زوجۀ او با اطلاع ناظر فرزند بزرگ خودشان علیرضا، جمیع مایملک و متخلفات او را از منقول و غیرمنقول جمع آوری و حفظ نمایند و عزاداری رسمانۀ ولایتی را برگذار نمایند و مبلغ پنج هزار تومان مظالم عباد بدهند و به دخترها هر کدام رقیه و فاطمه و زینب و خدیجه و طاهره، ده هزار تومان بپردازند بعد از مخارج عروسی و دامای صغار حسین و محمد و خدیجه و طاهره بقیۀ اموال را بین چهار برادر علیرضا و آقا شیخ غلامرضا و حسین و محمدعلی ما فرض الله تقسیم نمایند و این چند بر سبیل وصیت نامچه قلمی گردید.
«و کان ذلک تحریرا فی 11 شهر محرم الحرام سنه 1403»
مخفی نماند آنکه اختیار اموال مادام الحیوه هاجر بنت حاج گل محمد میباشد.
« کان ذلک باطلاع من الاحقر عباس صاحبی مغزی »