1746

مجید رحیمیان

نام و نام خانوادگی: مجید رحمیان
نام پدر: محمدحسن
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۷/۳۰
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: فرمانده دسته
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۰۳/۱۹
نام عملیات: سایر
محل شهادت: اهواز - سه راه جفیر
نحوه شهادت: سانحه رانندگی در منطقه عملیاتی سه راه جفیر
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: گلزار شهدای شاهرود
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

پاسدارشهید مجید رحیمیان یک نیروی مکتبی، مومن و با اخلاص بود که برای دفاع ازاسلام و انقلاب با عضویت در سپاه در خط مقدم این جبهه قرارگرفت.
حضور او درمحله زینبیه شاهرود و گروه مقاومت و کتابخانه مسجد و جلسه قرآن بواسطه دوستی با شهید حسن عربعامری بود.
مجید در رفاقت بسیار خونگرم وبا محبت وصمیمی و در کوه وجنگل و مسجد وسفر وحضرهمه جا همراه بود.صداقت ونجابت و ادب او مثال زدنی و به ارزشها ومعیارها تعهد خاصی داشت.آنقدرمتواضع و فروتن و ساده و بی آلایش بود که با شهادتش حسرت به لمان گذاشت انگار که نیمه روشن روح وجانمان را کند و با خود برد و ما را در تاریکی نفس تنها گذاشت.
مجید بسیار عزیز و دوست داشتنی بود که در شهادتش بی اختیار اشکمان جاری شد و تا مدتها احساس دلتنگی و تنهایی رهایمان نمیکرد.

بسم الله الرحمن الرحيم
«انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فــي سبيل الله اولئک هم الصادقون».

جز این نیست که مؤمنان آنانند که گرویدند به خدا و رسولش پس شک نکردند و جهاد کردند به مالهاشان و جانهایشان در راه خدا آن گروه ایشانند راستگویان»
ای خوش آن روزی که ما جان در ره جانان کنیم.      ترک یک جان کرده خود را منبع صد جان کنیم

سلام و درود بیکران ما بر فرمانده کل قوا یگانه رهبر نجاتبخش جهان یعنی حضرت مهدی (عج) و نایب برحقش امام خمینی و سلام و درود گرم ما به شهدای گلگون کفن و سرور و آقای شهیدان امام حسین(ع) و درود بی پایان ما بر امت متحد و مؤمن و شهیدپرور حزب الله ایران و بالاخره با سپاس به درگاه خداوند متعال که سعادت عظیم و بزرگی را نصیبم کرد که به جبهه حق بر علیه باطل بیایم و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمانم پاسخ مثبت بدهم.
و همانطوری که میدانیم جامعه ای که در آن بخواهد حکومت الله حكـم فـرمـا باشــد شرط آن این است که باید شهید بدهد و باید خون بدهد و باید هجرت کند و مکتب مکتب مبارزه است بر علیه ستمگران و تجاوزگران و من این راه را با دیده ای باز و به میل خود و اشتیاق فراوان میروم و به مرزهای جنوب یا غرب اعزام می شوم. مــی تـوانـم بـگــویـم که تا بحال در زندگیم اینطور و اینقدر خوشحال نبوده ام.
سخنی با دوستانم بگویم از پیامبر اسلام وقتی که نیروهای اسلام از یک جنگ عظیم بـا پیروزی تمام بر قوای کفر برگشتند به پیش پیامبر برای تحسین و تشویق ایشان [که]پیامبر به آنان گفت که احسن بر شما که بر جهاد اصغر پیروز شدید. سپاهیان به یکدیگر نگاه می کردند و میگفتند که جنگی از این عظیم تر هم وجود دارد [که] پیامبر به آنان گفت که آن جهاد عظیم جهاد با نفس است که جهاد واقعی شما آن است.
و توصیه ای که به شما امت مسلمان و همیشه در صحنه حزب الله میکنم، این اسـت کـه تاخون در رگهایتان و جان در بدنهایتان دارید دست از حمایت روحانیت مخصوصاً رهبر کبیر انقلاب اسلامیمان حضرت امام خمینی برندارید زیرا که ولایت فقیه است که تداوم
بخش راه انبیاء و امامان معصوم میباشد و اطاعت آن بر تمام مسلمین واجب است. و اما پدرم و مادر عزیزم امیدوارم که مرا ببخشید چون فرزند خوبی برای شما نبودم و تقاضایی از شما دارم اگر به درجه رفیع شهادت نائل گشتم از شما میخواهم تا می توانید بر سر قبرم گریه نکنید که خون من رنگین تر از علی اکبر (ع) نیست و باید خوشحال باشید که امانتی را که خدا به شما داده بود به جای خود و صحیح فرستادید. دیگر تقاضایم این است که فرمان امام را با دل و جان به گوش بگیرید و عمل نیز بکنید و در کارهایتان خدا را ناظر اعمالتان قرار بدهید.
و اما شما برادر و خواهرانم من به شما خیلی بدیها کردم مرا ببخشید و همچنین شماها هم هر کاری که میخواهید بکنید فقط خدا را همیشه در یاد داشته باشید. و دست از حمایت رهبر کبیر انقلاب این قلب تپنده است برندارید
والسلام
و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون»
کشته شدگان در راه خدا را مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی
دارند.
جان نثار الله، فرمانبر روح الله
سرباز امام زمان مجید رحیمیان

[وصیت نامه ای دیگر]
بسم الله الرحمن الرحيم
«يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئةً فاتبتوا واذكروا الله كثيراً لعلكم تفلحون ای کسانی که ایمان آورده اید هر ماه با فوجی از دشمن مقابل شدید پایداری کنید و خدا را پیوسته یاد آرید، باشد که پیروزمند و فاتح گردید.
با درود بر مهدی صاحب الزمان (عج) و با درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با آرزوی الزمان(عج) گسترش احکام اسلام در تمام جهان پس از نابودی کامل کلیه جنایتکاران و پیروزی هرچه زودتر جنگ تحمیلی متن وصیت نامه خود را آغاز میکنم اینک که این سطور را می نویسم انتظارم برای فرا رسیدن چنین لحظه ای که مدتها از صمیم قلب آرزوی آن را داشتم فرا رسیده است. و اکنون که لطف خدا شاملم شده که من گنهکار و روسیاه و بی ارزش در این راه مقدس و پاک تنها خالصان خدا را اجازه قدم زدن در آن است راه بروم بر من است که کفران نعمت نکرده و این اجازه مقدس را پاس دارم و تا آخرین قطره خون این راه را ادامه دهم و امانتی را که پس از برداشتن اولین قدم بر دوشم نهاده شده بسر منزل مقصود برسانم و برای آنکه در نیمه راه از سنگینی بار زانو خم نکنم از لحظه ورود در این طریق پیوسته دعایم این بوده است که: «ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين» که هرچه دارم و داریم از خداست و اگر لحظه ای لطف او از سـر مـا برداشـتـه بـه اسـفـل السافلین سقوط خواهیم کرد و اگر لطف خدا همچنان نسبت به این عاصی تداوم داشت و خدا خریدار جانم شد شهید میشوم و خونم بر روی خون دیگر شهدای این طریق خواهد ریخت چرا که برای باز شدن راه کربلا باید سیل خون راه بیفتد و راه را باز کند تا یاران خدا و مشتاقان حسین (ع) بتوانند از این راه گذشته جانهای خود را از بوی قبرش سرشار نمایند.
اگر در این راه شهید شدم پدر و مادرم گردنهای خود را بالا بگیرید که شما هم توانسته اید به خروشانتر شدن این سیل کمک کنید اگر این فیض الهی شامل حالم شد، مادر و پدر عزیزم حتی الامکان گریه نکنید و اگر گریه کردید زنهار که از گریه کردنتان حالت ضعف استنباط شود چرا که کسی که قدم در راه حق میگذارد تربیت و رهنمون شوندگان او به این راه نیز قوی هستند برای اینکه امانتداری میباشند که توانسته اند امانت خدا را بدون خدشه دار شدن به صاحبش بدهند زیرا اگر امانت از اصل خود کم بود صاحب امانت قبول نمی کرد.
و اگر شهید شدم مادرم بهتر از عمرم بدان پاک ببال که توانستی چنان فرزندی بپرورانی که در صورت مقبول افتادن همنشین صالحان و خاصان گردد و برادرانم را نیز چنان بپرور که اجازه چسبیدن گوشه ای از پیراهن اهل بیت را یافته و دنبال رو امام حسین (ع) گردند.
ای مادر گرانقدرم اگر با بدن لهیده و دست و پای قطع شده ام، مواجه شدی، بدان که از شهید مظلوم آیت ا.. بهشتی که بدنش را له و دست و پایش را قطع کردند، در نزد خدا عزیزتر نبوده ام و اگر با بدن سوخته ام مواجه شدی آگاه باش که در نزد خدا از شهید
رجایی و باهنر عزیزتر نبوده ام و اگر جنازه ام پیدا نشد بدانید که امانتداری شما در نزد خدا بیشتر مقبول افتاده است
و ای پدر و مادرم اگر در شهادتم خدای نکرده ظاهر گریان داشتید چنان که در شب دامادیم میبایست باشد. دل خندان داشته باشید، از کلیه کسانی که حقی به گردنم دارند حلالیت می طلبم. مقدار پولی در صندوق قرض الحسنه جهاد و صندوق ولی عصر (عج) دارم که اختیار آن را به مادرم میسپارم که هر جور صلاح بداند خرج کند. در خاتمه میخواهم که از روی این پول 26 روز روزه و مقداری نماز قضا برایم به جای آورید.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
مجید رحیمیان

راوی برادر ابوالحسن مشتاقی همرزم شهید:
شهیدان علی خاتمی و مجید رحیمیان از گردان کربلا در جادۀ جفیر با تصادف به شهادت رسیدند
در این تصادف سه شهید دادیم یکی راننده بود. در این حادثه شاگرد راننده از ماشین پرید بیرون و مجروح شد و دو شهید دیگر این حادثه از کادر گردان بودند یعنی شهید خاتمی و شهید مجید رحیمیان
ماشین ما ایفا بود و در جاده جفیر هنگام طلوع آفتاب در حرکت بودیم . در آن ساعت راننده بواسطه نداشتن دید کافی ناگهان به عقب ماشین تانکر حمل آب زد و ماشین ما چپ نکرد و همه ما به کنار جاده روی تلی از خاک پرت شدیم که موجب نجات ما شد والا همه شهید شده بودند.
تعداد دیگری از بچه ها از جمله شهید اسدالله احمدی و شهید علیرضا آقایی در این حادثه زخمی شدند

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا