حسن یونسیان

بسم الله الرحمن الرحیم

«ان الله اشتري من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون... »

 (خدا جان و مال مؤمنین را به بهاي بهشت خریداري کرده که آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است در سه دفتر سمانی (تورات، انجیل، قرآن) یاد فرموده و کیست باوفاتر از خدا).

بسمه تعالی

اینجانب حسن یونسیان فرزند مهدي تاریخ تولد 1340 و به شماره شناسنامه 64447 صادره از قزوین وصیت مینمایم:

پدر و مادر عزیزم اگر چنانچه خداوند لطف بزرگی به من کرد و لیاقت شهادت را به من [داد] شما ناراحت از اینکه من شهید شدم نباشید و صبر کنید و بگویید خدایا ما به وظیفه عمل کردیم و امانتی را که از تو به دستمان بود با تربیت صحیح و مواظبت کامل از او، به تو تحویل دادیم و خدایا ما حاضریم که هر موقع صلاح باشد خودمان در جهاد شرکت کرده و جانمان را بدهیم.

بله مادر عزیز و پدر مهربانم من  حدود چندین ماهی را که در جبهه بودم (منتظر شهادت بودم) ولی خدا نمیخواست که در آن موقع مرا ببرد، در هر صورت خدا مرا به بزرگترین کامم که شهادت هست رساند.

خانواده عزیزم شما را سفارش میکنم به راه رهبر و به طرفداري از ولایت فقیه. واي بر کسی که رهبر را نشناسد و ولایت فقیه را نشناسد و از دستورات آن پیروي نکند. مردم، همیشه متحد باشید و اسلام و رهبر را یاري کنید تا خداوند یاریتان کند. رهبر نایب امام زمان است و هر کس از او اطاعت نکند از امام زمان (عج) اطاعت نکرده و هر کس از امام زمان (عج) اطاعت نکند از خدا اطاعت نکرده و کافر است.

« واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا » پس اي عزیزان متحد شوید و گرد رهبر را بگیرید و رهبر را تنها نگذارید که مسئولید در برابر خدا. اي مردمی[...] که الآن نزد جنازه من جمع شده اید تمامی انسانهاي مسئول که خود را مسلمان و وارث خون شهیدان میدانید من با شما صحبت میکنم و به خون همه شهیدان قسم که ذره اي از خدمات شما در راه خدا هدر نمیرود، پس بروید در راه خدا جهاد کنید و با کفار بجنگید که خداوند شما را امتحان میکند. همین که بگویید ما مسلمان هستیم کار درست نمیشود. به مصداق آیه شریفه که خداوند میفرماید:

« احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون »

آیا چنین پنداشتند به صرف اینکه گفتند ما ایمان به خدا آوردهایم رهایشان کنند و به این دعوي هیچ امتحانشان نکنند.؟

اي مردم شما امتحان خواهید شد، بروید راهی را که انبیاء رفتند، بروید راهی را که اولیا رفتند و بروید راهی را که شهدا رفتند که بسی زیباست این راه و پیمودن این راه خستگی ندارد. ببینید که چقدر خون یک شهید به جامعه تحرك میدهد. مثلاً شهادت آیت الله صدوقی شهید محراب ، تمام یزد و دیگر شهرها را چطور حرکت داد. همینطور خون دستغیب  و آیت الله مدنی ، که این سه شهید هرکدام به تنهایی یک کشور را با خونشان به تحرك درآوردند و حرکت و جهت دادند و مسیر را مشخص کردند. اي عزیزان با شهید شدن و شهید دادن بود که این انقلاب پا گرفت ولی دشمنان می پندارند که اگر ما را بکشند ما نابود میشویم، در صورتی که رهبر میفرماید« بکشید ما را ملت بیدارتر میشود » ولی واي بر حال آنهایی که ما به دست آنها شهید میشویم. ما به فوز عظیم میرسیم و داخل جنت خداوندي میشویم و آنهایی که ما را بکشند واي به حالشان که چه جایی خداوند برایشان تهیه دیده است« عذاب النار » آتش جهنم را بر آنان حلال کرده است و در قرآن میفرماید: حالا ببینیم خداوند چه غذایی براي آنان تهیه کرده است« انّ شجره الزّقوم طعام الاثیم کالمهل یغلی فی البطون کَغَلی الحمیم »

« همانا درخت زقوم جهنم قوت و غذاي بدکاران است که آن غذا در شکمشان چون (مس) آتش گداخته است »

حال برادران و خواهران کمی هم از وضعیت برادران و فرزندان و شوهران شماها در جبهه بگویم. اینها همه پیروان راه حسین (علیه السلام) هستند و جبهه را به چه خاطر بر خانه بودن ترجیح دادند. به خاطر اینکه اینجا دانشگاه شهادت است و استاد این دانشگاه حسین بن علی (علیه السلام) میباشد و هر کس در این دانشگاه شرکت کند و امتحان بدهد، اگر درسش را در مدت حضورش در این دانشگاه خوب یاد  بگیرد در رشته خودش قبول شده است.

هنگامیکه در شب حمله گلوله هاي دشمن از همه طرف به سویش می آید و به اواصابت  نمیکند، خدا را می بیند و موقعی که در هنگام حمله به دشمن یک نیرویی را احساس میکند که او را به تحرك در می آورد و یا اینکه  فرمانده اي را می بیند که هیچ لشکري و هیچ کشوري چنین فرمانده اي را ندارد. چنین فرمانده اي او را رهبري میکند و از پشت جبهه به او ندا میرسد که آیا این « نایب فرمانده ات دست و بازوي تو را می بوسد ».آیا این شخص با تمام این برتريهایی که با دیگران دارد راه دیگري جز خواندن درس شهادت در سرش است و راه دیگري جز راه حسین (علیه السلام) هست که براي او بهتر باشد و موقعی که به یاد شاگردان ماهه حسین (علیه السلام) می افتد و موقعی که می بیند تازه داماد همسرش را رها میکند و آمده است تا درس شهادت بخواند. آیا هیچ فرد دیگري می ماند که به این دانشگاه نیاید. اکثر جوانان ما در رشته هاي مختلف هم شرکت کرده اند. الآن هر جوانی یک بار به جبهه آمده است از او سؤال کن در جبهه چه چیزي را دیدي؟ چطور جایی بوده؟ اصلاً شما اگر توجه داشته باشید، ما از حرفهاي دشمنان می فهمیم که جبهه چطور جایی هست. موقعی که یک نفر در هنگام تسلیم کردن جان خودش به جانان، سرش را روي زانوي مولایش، فرمانده با وفایش و یاور دو جهانش، یعنی امام زمان (عج) می بیند. چطور با خیال راحت و با لبخند و با میل و رغبت جانش را تقدیم میکند. شما خود قضاوت کنید، جان دادن بر روي زانوي امام زمان (عج) چقدر لذت دارد، در صورتی که دست قطع شده است و پا قطع شده بدن سوراخ سوراخ است .تمام لباسهایش [خون] گلویش، مثل شش ماهه حسین تیر خورده است. این با لذت تر است یا آن مرگی که در بستر باشد، ما جوانان امت پیغمبر (ص) شهادت  رنگین را در میدان رزم بر زندگی ننگین یا مردن در رختخواب ترجیح میدهیم.

« والسلام »

حسن یونسیان