پرسنلی

محمدمهدی جلالی

نام و نام خانوادگی: محمدمهدی جلالی
نام پدر: عبدالرحیم
تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۰۹/۲۴
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: فرمانده دسته
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۵/۲۰
نام عملیات: والفجر۳
محل شهادت: مهران
نحوه شهادت: اصابت ترکش به قلب و پهلو
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: گلزار شهدای شاهرود
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

شهید والامقام محمدمهدی جلالی بيست و چهارم آذر ،۱۳۳۷ در شهرســتان شــاهرود به دنيا آمد. پدرش عبدالرحيم، بنا و معمــار بود و مادرش خديجه نام داشــت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. سال ۱۳۵۹ ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيستم مرداد ،۱۳۶۲ با سمت فرمانده گروهان در مهران توســط نیروهای عراقــی بر اثر اصابت تركش به قلب و پهلو، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.برادرش احمد نيز به شهادت رسيده است. او را حميد نيز ميناميدند.

 

همراهان گرامی اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی  44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.

باتشکر از همکاری شما

 

برای این گزینه اطلاعاتی وجود ندارد

راوی:سردار حاج محمد یحیایی -دوست و همرزم شهید

با محمد مهدی همسایه دیوار به دیوار بودیم آن موقع ( زمان جنگ ) هر دو در سپاه شاهرود فعالیت داشتیم هر موقع می خواستیم برویم منطقه ، طوری هماهنگ می کردیم که با هم برویم.
سال ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۳ بود با محمد مهدی تصمیم گرفتیم بریم منطقه.آن روز صبح هر دو با خانواده هایمان خداحافظی کردیم و آمدیم جلوی در حیاط .محمد مهدی هم بیرون حیاطشان ایستاده بود و داشت با همسر و فرزندش علیرضا که آن موقع کودکی بیش نبود خداحافظی می کرد.
محمد مهدی آن موقع رزمی کار (تکواندو) بود پسرش را بغل گرفت و بوسید و طبق عادت همیشگی او را روی پاهایش نگه داشت و کمی با او ورزش های کودکانه رزمی بازی کرد. علیرضا یکریز می خندید و منو همسرم هم تماشا می کردیم.
در همان حال ناگهان محمد مهدی بچه را به کناری رها کرد! بچه به گریه افتاد و شروع به شیون کرد،محمد مهدی رو به همسرش کرد وگفت: بچه را بگیر ..!
همگی مات و مبهوت به محمد مهدی نگاه می کردیم .به او گفتم :چه کار کردی محمد!؟ چرا بچه طفل بیگناه رو انداختی؟!
وسط حرفم پرید و همانطور که سرش را پایین انداخته بود گفت:
دلم داشت بهش وابسطه می شد چون یکدفعه از خنده هایش یه طوری شدم .دلم نخواست به خاطر بچه ام خدایی نکرده از رفتن پشیمون بشم .
همگی داشتیم گریه می کردیم که محمد سوار موتور شد منم بلافاصله ترک موتور او نشستم. با خداحافظی سردی از خانواده هایمان جدا شدیم .
بعد از اعزام و رسیدن به منطقه مهران محمد مهدی که فرمانده دسته گردان بود به قصد عملیات از من جدا شد و به خط مقدم رفت.ساعاتی بعد از جدایی ما پیغام رسید که تعدادی از نیروها مجروح شدند. خودم را رساندم به آنها تا ببینم چه شده و کدام یک از بچه ها مجروح شدند .وقتی به خط رسیدم دیدم محمد مهدی به کتفش ترکش خورده و خون زیادی از او می آید. راضی نمی شد برگردد عقب، می گفت: من طوریم نیست همین جا خوب می شوم.
با اصرار زیاد او را بردند بیمارستان و از آنجا منتقل کردند به مرز.من نیز به ناچار در منطقه ماندم و او رفت...
طولی نکشید که خبر آمد محمد در بیمارستان به خاطر حرکت ترکش از کتف به سمت قلب به شهادت رسیده است.

در ایام اربعین حسینی هر زمان گذرتان به مرز مهران افتاد فراموش نکنید که خون های زیادی دادیم تا راه کربلا باز شود
یادمان باشد ما مدیون شهداییم.

 

همراهان گرامی اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی  44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.

باتشکر از همکاری شما

 

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا