Untitled

فتح الله یوسفی

نام و نام خانوادگی: فتح الله یوسفی
نام پدر: عزیزالله
تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۰۸/۰۱
محل تولد: قلعه حاجی
استان تولد: سمنان
مسئولیت: معاون گروهان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۰۱/۰۴
نام عملیات: پدافندی
محل شهادت: جنوب خط فاو عراق
نحوه شهادت: اصابت ترکش به قلب
وضعیت پیکر: دارد
محل مزار: گلزار شهدای شاهرود
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

شهید والامقام فتح اله یوسفی آبان ماه ۱۳۴۰ در روستاي قلعه حاجي از توابع شهرســتان شــاهرود به دنيا آمد. پدرش عزيزاله، كشاورز بود و مادرش حسنيه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. سال ۱۳۶۲ ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. فروردین ماه ،۱۳۶۵ با ســمت فرمانده واحد ادوات در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سينه و قلب به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی  44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.

باتشکر از همکاری شما

بسم الله الرحمن الرحیم

«من مؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً »

با سلام و درود بر مهدي موعود (عج) که با فرجش زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود.

و با سلام و درود بر نایب بر حق آقا امام زمان پیر جماران این بت شکن دوران و در هم کوبندة طاغوتیان و استکبار و مستکبران جهانی نایب الامام حضرت آیت الله العظمی امام خمینی. با سلام و درود به شهدا که با نثار خون خود نهال اسلام را آبیاري میکنند و اسلام را پایدار نگه میدارند. با سلام و درود به «خانواده هاي شهدا که چشم و چراغ ملتند » با سلام و درود به رزمندگان اسلام (که) با رزم بی امان خود لرزه بر اندام کافران و استکبار جهانی افکنده اند و زندگی را بر آنها تلخ نموده اند. با سلام و درود به امت حزب الله که همیشه در صحنه می باشند و مشت بر دهان منافقین کوردل میزنند و عرصۀ زندگی را بر آنها تنگ نموده اند.

وصیتنامۀ برادر فتح الله یوسفی به تاریخ تولد 1340 فرزند عزیزالله شماره شناسنامۀ 2[دو] در کمال سلامت نوشته ام. تاریخ تنظیم 22/12/64

میدانیم که بر هر مسلمان واجب است که وصیتنامه داشته باشد. چون نمی داند درچه موقع از زمان و در کجا جان را تقدیم جانان خود خواهد کرد. اي هموطنان و همرزمان در این برهه از زمان خداوند توفیقی نصیب ما نمود، که رهبري اسلامی روي کار آمد و رهبري جامعه[ي] اسلامی را به دست گرفت و ما را از آن رهبر ظالم نجات داد. چون می دانید روز قیامت انسان با همان رهبرهاي در زمان حیات خود که [به] رهبري قبول کرده به پاي میز محاکمه در صحراي محشر حضور پیدا میکند. پس باید بسیار هوشمند باشیم و شکر خداوند را کنیم که چنین نعمت بزرگی را به ما داده است. اي امت حزب الله شما همیشه یاور نایبالامام باشید و مانند زمان حضرت علی(ع) نشود که مردم دور مولا علی را خالی نمودند و علی را 25 سال خانه نشین نمودند و چنین ضربه اي به اسلام زدند. اي هموطنان به سخنان گوهربار و نصیحتهاي پدرانه[ي] این پیرجماران گوش فرا دهید. هیچگاه منحرف از اسلام نخواهید شد. ثانیاً دنیا محل آزمایش افراد میباشد. مواظب باشید که شما را به خود به وسیله[ي] زیباییها و سرمایه ها و هواي نفسانی نکشاند و از هدف اصلی که سراي دیگر است باز نمانید. پس به اجراي دستورات و احکام الهی گردن نهید که راه نجات همین میباشد.

وصیت خانوادگی

پدر عزیزم میدانم که [تا] مرا به این پایه رساندي چقدر زحمت کشیدي و حالا میخواهی از دسترنج خود استفاده نمایی. ناراحت نباش که فرزند تو باز میگردد به صاحب اصلی. چون فرزندان امانتی هستند از خداوند به انسان داده میشود. هرگاه صاحب امانت طلب امانت کند، باید امانت را به او داد؛ و خوشحال باش که از امانت خوب نگهداري نمودي و هیچگاه ناراحت از دست دادن من نباش. چون خداوند با صابرین است. مرا ببخش پدر گرامیم.

مادر عزیزم میدانم که طاقت دوري فرزند را نداري. از توخواهش میکنم. از هجرت من ناراحت نباش، چون دیر یا زود همه باید از این دنیا هجرت کنند و به دنیاي دیگر روند. بعضیها زود و بعضیها دیرتر. از تو میخواهم که براي من ناراحت نباشی که منافقین سوءاستفاده کنند. مادرم شیرت را بر من حلال کن. اگر بدي و ناراحتی و خطایی از من سر زده مرا به بزرگواري خودت ببخش. طلب آمرزش از خداوند برایم بکن، چون بهشت زیر پاي مادران است. (قال رسول الله« ص»)عصر پنجشنبه ها منتظرت هستم.

همسر گرامیم میدانم از دست دادن همسر [خود] بسیار مشکل و طاقت فرسا میباشد، اما همسرم ناراحت نباش به این دنیا جهت آزمایش آمده ایم، باید از این امتحان به نحو احسن بگذریم و به دنیا [ي] جاوید برسیم. همسرم این چند صباحی که با هم زندگی مشترکی را داشتیم من به نحو احسن نتوانستم به وظیفه[ي] خود عمل نمایم. واقعاً مرا می بخشید. همسرم فرزندان خود را آنگونه که اسلام میخواهد بزرگ کن و تحویل جامعه بده، که خداوند دوست دارد صابرین  پرهیزکاران و نیکوکاران را. همسرم درس استقامت و بردباري را با عمل خود و اخلاص خود به دیگران بیاموز و مرا فراموش مکن.

برادران عزیزم امرالله و علی ، میدانم دوري برادر بسیار مشکل است و طاقت فرسا میباشد ولی شما عزیزان صبور باشید و ناراحت نباشید. خواهش من این است، راه برادر حقیرتان را ادامه دهید و رهرو امام عزیز باشید. بسیار قرآن بخوانید و نمازها را سر وقت بجا آورید و احکام را به خوبی انجام دهید تا رستگار شوید. [هر] بدي و ناراحتی و خطایی از برادرتان دیده اید مرا ببخشید و طلب آمرزش از خداوند برایم بکنید و برادرتان را فراموش نکنید.

خواهران عزیزم، معصومه- فاطمه- زهرا- الهه میدانم از دست دادن برادر بسیار ناراحت کننده و متأثر کننده میباشد. شما مانند زینب (س) صبور باشید و ادامه دهنده[ي] راه برادر باشید. خواهش من از شما این است که نمازها را سر وقت با حضور قلب بخوانید و قرآن بخوانید و احکام الهی را به نحو احسن انجام دهید و ثالثاً حجاب خود را بسیار خوب رعایت نمایید تا در آخرت روسفید شوید و برادر خود را فراموش نکنید.

فرزندان گرامیم  سمانه و سمیه میدانم از دست دادن پدر بسیار مشکل میباشد، اما در این برهه از زمان چارهاي نیست، چون اسلام در خطر است؛ و شما عزیزان به خود ببالید که چنین پدري را خداوند به شما عطا کرده بود. فرزندانم فقط از شما تقواي و حجاب و احکام اسلام را میخواهم و انشاءالله که اجرا نمایید تا خداوند شما را رستگار نماید. پدر خود [را] فراموش نکنید.

12/12/64

وصیت در امور اموال

قیومیت فرزندانم همسرم میباشد تا زمانی که خواست زندگی کند با بچه ها. اگر نخواست قیومیت به پدرم واگذار میشود.

مبلغ -/ 3900 تومان خمس و زکات بدهکار هستم، که به امام جمعه [ي] شهر بدهید.

مبلغ -/ 1900000 ریال به پدرم بابت زمین بدهکار هستم.

مبلغ -/ 10000 ریال به مادرم بدهکار هستم.

مبلغ -/ 15000 تومان از مصطفی معجنی بگیر میباشم. بابت پول موتور و پول دستی به

ایشان داده ام.

مبلغ -/ 5000 تومان که یک وقت [اگر] حق کسی خورده [باشم]، بدهید در راه خدا

انفاق کنید.

18 روز روزه بدهکار هستم برایم بگیرید.

12/12/64

نحوه شهادت شهید بنقل از رزمنده رضا طالع زاری:

گردان کربلا به فرماندهی استاد حسینی در اسفند۶۴ به حمیدیه و سپس به فاو رفت.
بعد از عبور از اروند رود شهیدحاج عبدالله معاون گردان ترکش به سرش خورد و چفیه درخواست کردند و سرش را بستند و او را به عقب بردند.
دو نفر از فرمانده گروهانها را یادم هست که برادران حجت بابامحمدی و جمشید خدابخشی بودند.
روز اول عید توی خط مقدم بچه ها به دیدن هم می رفتند.شهید فتح الله یوسفی با همه دیدارکرد و در برگشت از انتهای خط مقدم ، ترکش به قلبش خورد.
در روز چهارم عید عراق از ساعت ۴ صبح پاتک سنگینی را شروع کرد.آقای جمشید خدابخشی گفت: (شهید) هوشنگ طاهری از بس با تیربار تیراندازی کرده از گوشش خون میامده.کربلایی مهدی اعما بصیر هم بعد از پاتک شهید شد.این گردان بعد از مرخصی به جبهه مهران رفت.
روحشان شاد و یاد و نامشان جاویدان

 

اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی  44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.

باتشکر از همکاری شما

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا