Lavc58.54.100

منصور جلالی

نام و نام خانوادگی: منصور جلالی
نام پدر: اسماعیل
تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۱۰/۰۶
محل تولد: شاهرود
استان تولد: سمنان
مسئولیت: فرمانده گردان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵
نام عملیات: بدر
محل شهادت: جنوب شرق دجله
نحوه شهادت: اصابت گلوله به سر
وضعیت پیکر: پیکر شهید پس از 7 سال در سال 1370 توسط گروه تفحص شناسایی و به وطن بازگشت
محل مزار: گلزار شهدای شاهرود
کپی لینک صفحه
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

شهید منصور جلالی در ششم دی ماه سال 1335 در شاهرود متولد شد. پدرش مرحوم اسماعیل معروف به میرهاشم از کسبه سرشناس و خوش نام شاهرود و مادرش فاطمه از خانواده ای روحانی بود،تحصيلات را تا ششم نظام قديم در مدرسه شاهپور گذراند و در سال 1356 از دبيرستان شريعتي (فعلي) ديپلم گرفت. منصور، همیشه تكاليفش را خوب انجام مي داد و از هوش و ذکاوت بالایی برخورداربود وبه نماز و قرائت قرآن بسیار اهمیت می‌داد .وی از جمله کسانی بود که در سال های پیش از پیروزی انقلاب در مبارزات علیه حکومت پهلوی نقش فعال داشت و این فعالیت ها از زمان آشنایی او با شهید شیخ محمد تهرانی آغاز شد.فعاليت هاي سياسي وي همراه با پخش اعلاميه هاي امام و سخنراني ها و مطالعات سياسي و رساله امام بود و تواماً با انقلاب مطالعات وي وسعت بيشتري گرفت تا اينكه دسترسي به كتاب هاي شهيد مطهري و دستغيب برايش امكان پذير شد و در اوقات فراغت كتاب هاي شهيد مطهري و دستغيب، اصول كافي و نهج البلاغه را مطالعه مي نمود و به پدر در امر صافكاري ياري مي رساند.
پس از اخذ دیپلم در دانشکده تربیت بدنی سمنان قبول شد، اما به خدمت سربازی رفت. در آنجا از او خواسته بودند جلوی تظاهرات مردم انقلابی را بگیرد، اما این کار را نکرد، انتقالی گرفت و در یک واحد مکانیکی پادگان به خدمت مشغول شد.در همان زمان در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت مي نمود و اعلاميه هاي امام خميني را در پوتين هاي خود مي گذاشت و توزيع مي كرد. پس از فرمان امام كه فرمود از پادگان ها فرار كنيد با همان لباس سربازي فرار كرد و شبانه به خانه مادربزرگش رفت. و مدتی پس از آن هم با کمک شیخ محمد و سایر دوستانش کتابفروشی امام را تاسیس کردند این کتابفروشی در خیابان تهران قرار داشت و مغازه آن متعلق به پدر منصور بود. که مرکز فعالیت و تجمع جوانان قبل و بعد از انقلاب شد، و از جمله افرادی بود که اعلامیه ها و نوار های سخنرانی حضرت امام (ره) را به شهر ها و روستاهای اطراف می برد،
با پیروزی انقلاب و تاسیس سپاه پاسداران بین شغل معلمی و عضویت در سپاه ،فعالیت در این نهاد را انتخاب کرد .هیچ گاه لباس سپاه را نمی‌پوشید چرا که معتقد بود شایستگی پوشیدن چنین لباس ارزنده‌ای را ندارد. شهید جلالی پس از غائله گنبد و با شروع غائله کردستان، به صورت افتخاری به کردستان رفت. در آنجا کف دست چپش تیر خورد و انگشت وسط دستش تا زمان شهادت همیشه تاخورده بود. با شروع جنگ تحمیلی حضور در جبهه را بر خود واجب دانست و از طریق نهاد سپاه پاسداران در ۲۴ سالگی با هدف دفاع از نظام جمهوری اسلامی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد .
شهید جلالی در جبهه نیروی عادی، جانشین واحد بسیج، معاون گردان و فرمانده گردان و در پشت جبهه نیز فرمانده بسیج بود و زمانی که از جبهه بر می گشت در سطح شهر با تعدادی از برادران به انجام کارهای فر هنگی و ورزشی می پرداخت. در جذب و سازماندهی و اعزام نیرو به جبهه نقش زیادی داشت،وی طی مدت حضور در جبهه‌های حق علیه باطل سه بار مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان و بهبودی نسبی، دوباره به جبهه بازمی‌گشت.
شهید منصور جلالی درخرداد ماه سال شصت و دو در ۲۷ سالگی زندگی مشترک خود را آغاز کرد که زندگی مشترک آن‌ها یک سال و ۹ ماه بیشتر طول نکشید که حدود یک سال و سه ماه آن به حضورش در جبهه گذشت. ثمره این ازدواج یک فرزند پسر به نام محسن می باشد که هنگام اجرای عملیات بدر در اسفند 63 شهید جلالی در حالی خود را به جبهه رساند که چندروزی بیشتر از تولد تنها فرزندش نمی گذشت .

شهید والامقام منصور جلالی پس از چهار سال و دو ماه حضور فعالانه در مناطق جنگی در 25 اسفند 1363 در عملیات بدر با سمت فرمانده گردان کربلا ، در شرق دجله بر اثر اصابت گلوله تانک به ناحیه سر شربت شهادت نوشید و پیکر مطهرش حدود 8 سال بعد در مهرماه ۱۳۷۰ در گلزار شهدای شاهرود به خاک سپرده شد.

  • کتاب «از مهراب تا مجنون» زندگی و خاطرات سردار شهید منصور جلالی فرمانده گردان کربلا می باشد که به قلم سرکار خانم سمیرا السادات امامی به نگارش در آمده است.

اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی  44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.

باتشکر از همکاری شما

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً.

ما به پای عشق سر بنهاده ایم.              مسلخ عشاق کو آماده ایم

آن که از مردن بترسد مرد نیست            آن که با مردان در افتد کیست کیست

آه ما را سر ببرید ای ددان                     این بود آیین مرگ عابدان

اقتلو في اقتلوني يا ثقات                      ان في قتلى حيات في الحيات

رسول گرامی اسلام (ص) به امیرالمؤمنین ( ع) می فرمایند که: یا علی هر که، وقت مرگ خوب و کامل وصیت نکند، در مروت او نقصانی وجود دارد و به شفاعت نائل نشود. و با توجه به این کلام رسول خداست که قلم را برداشته تا نکاتی چند را که لازم به تذکر است یادآوری نمایم.

حمد و سپاس بیکران خداوند یکتا و قادر متعال را که سرچشمه تمامی رحمتها و برکت هاست و اوست که به ما جان را عطا کرد و طریق جان باختن را نیز آموختمان و خود نیز مشتری آن شد و بهایش را جوار رحمت حق قرار داد. سلام و درود به پیشگاه پیامبر عظیم الشأن ،اسلام حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدى ( ع) که کلام هدایت خدا را برایمان تکرار کردند و ما را از ظلمتها و تاریکیها به سوی نور بیرون کشیدند و تزکیه مان فرمودند و سلام بر منجی عالم بشریت حضرت بقية الله الاعظم ولی عصر (عج)، که دست پرقدرتش از آستین بزرگ مردی از تبار پیامبران و ائمه معصومین یعنی امام خمینی بیرون آمد و انفاس مسیحائیاش در کالبد مردۀ جامعۀ ما روحی خدایی دمید و به یکباره ما را از عمق ظلمت به سرزمین لایتناهی نور هدایت فرمود و درود بیکران به روان پاک شهدایی که همچون شمع سوختند تا هدایت گرما به سوی منبع عظیم نور الهی شوند و اکنون ما هر چه داریم در درجه اول از الطاف الهی است که ما را برای زنده کردن دوباره اسلام برگزید و در درجه دوم رهبری امام و ایثار و از خود گذشتگی شهدایی که خون خویش را در پای نهال اسلام ریختند و همین خونهاست و خون ابا عبد الله (ع) است که اسلام را تا به امروز زنده نگه داشته و باز هم آنقدر باید خون جوانان و پیران و کودکان و زن و مرد امت اسلامی ما بریزد تا آنکه پرچمدار اصلی ولایت یعنی حضرت بقیة الله (عج) بیاید وپرچم را به دست گیرد و تازه آنجا هم اول راه است و این راه طولانی عاشقانی را می طلبد که جان را بر کف گیرند و تا رسیدن به هدف از هیچ مانعی نترسند زیرا که

شوریده نباشد آن که از سر ترسد                 عاشق نبود آن که ز خنجر ترسد

این کاروان عاشقانی را می طلبد که در مکتب ابا عبدالله الحسين (ع) و ائمه معصومین درس عشق را شاگردی کرده باشند و به خوبی آموخته باشند که:« ان کان دين محمد لم يستقم الا بقتلى فيا سيوف خذینی »

یعنی همه ما باید فدای اسلام شویم و هدف تمام شهادت ها و مبارزات ما نیز این است که حکومت الله و مکتب اسلام در سطح جهان برقرار گردد. پس ای کسانی که تعهد اسلامی دارید و خویش را مسلمان و پیرو خط امام میدانید آگاه باشید که امروز روز آزمایش است همانند صحنه و روز عاشورا، آنها که در این ادعاها صادق بودند در روز عاشورا با حسین ( ع ) ماندند و یکایک تا آخرین نفس جنگیدند و تا آخرین نفر به شهادت رسیدند و این شهادت نه اینکه برای آنان تلخ باشد بلکه از عسل شیرین تر بود و ما نیز باید صداقت خویش را در تکرار دیرینه این کلاممان که می گفتیم یاليتني كنت معكم فافوز فوزا عظيما به اثبات برسانیم و بدانید که امروز نیز به گفته امام صادق (ع) صحنه عاشوراست و نبرد نیز بین حسینیان از یک سو و یزیدیان از سوی دیگر میباشد که به همراه حسین زمان، پیر جماران امام خمینی در صحنه بماند؛ چه به پیروزی رسد و یا شهید شود جایگاهی همانند یاران حسین(ع)دارد و بازماندگان صحنه کربلا باید پیام رسان خون شهیدان کربلا باشند و گرنه اگر جز این بود، در صف دشمنان خدا و قرآن و ائمه معصومین هستند و این را نیز بگویم که تنها و تنها جهاد و کوششی مقبول درگاه خداست که تحت ولایت امام عادل یا ولی فقیهی باشد و در این زمان ولایت امام خمینی برهمگان محرز شده است. لازم است که تمامی حرکاتمان را دقیقا مطابق با فتاوی و احکام و رهنمودهای ایشان انجام دهیم و به اصطلاح مسلمان رساله ای باشیم که هرگونه انحراف از خط ولایت فقیه بیرون شدن از صراط مستقیم الهی و افتادن در راه ضلالت و گمراهی که راه ابر قدرتهای شرق و غرب است،می به باشد .و بدانید که شهیدان در زیر پرچم ولایت زیستند و به فرمان ولایت به لقاء یار شتافتند. پس برادر و خواهر. مبادا که از تحت امر ولایت خارج شوی که ولایت ستون و استوانه دین است.

دیگر مسئله ای که لازم به تذکر است اینکه برادران و و خواهران، [از] جبهه و جنگ فراموش نکنید و به هر نحو ممکن آن را کمک کنید چه با مالتان و چه با جانهاتان و ای آن کسانی که تاکنون توفیق آمدن به جبهه نصیبتان نشده است اگر می خواهید خدا و پیامبران و ائمه معصومین (ع) و امام زمان (عج) را ،ببینید بیایید جبهه و اگر می خواهید معنی انسانیت انسان را دریابید و لذت واقعی زندگی را بفهمید همۀ اینها در جبهه است دنیا در جبهه رنگ دیگری دارد در اینجا از ،کینه ها ،تهمت ها ،افتراها ،حرص و جوشهای بی مورد دنیایی خبری نیست .همه اش یاد خدا و دیدار امام زمان(عج) و مشاهده برگزیدگان خداست. زمینش به رنگ خون شهیدان و هوایش نیز به طعم خون شهیدان است و لحظاتش همراه با ریزش الطاف بیکران الهی بر پیکر انسانهای از خود رسته و یاد ائمه و شهداست و منظرگاهش یادآور خاطرات شهیدانی است که روزگاری با تو می زیستند و هر لحظه از عالم غیب تو را ندا میدهند که کیست که بعد از غروب خورشید کار او را ادامه دهد و جهان را از ظلمتها برهاند و بدانید که امروز انسانیت انسان در گرو پیروزی ایــن جنگ است و پیروزی در این جنگ به معنای مرگ دشمنان اسلام و قرآن است و این را نیز بدانید که جنگ ما تا ظهور امام زمان (عج) و بعد از آن نیز ادامه دارد و در پشت جبهه نیــز پشتیبان استواری برای امام و روحانیت و نهادهای انقلاب و مجلس و دولت و خدمتگزاران واقعی اسلام باشید و همیشه پشت سر روحانیت متعهد در خط امام حرکت کنید و هرگز از آنها جدا نشوید و یاد خدا و معنویت را در خود زنده کنید و با این سلاح به دشمن بتازید.

در اینجا لازم است که چند کلامی نیز با خانواده عزیزم بگویم: پدر و مادر و خانواده گرامی ام، خود را همچنان که مولایمان حسین بن علی (ع) فرموده است برای تحمل رنج ها و مصیبت ها و ناکامیها و ناراحتیها آماده سازید و دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان و نگهبان اسلام و شماست و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت شما را به خیر می گرداند.

این مصیبت ها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جان فشانی ها و فداکاری ها به نعمتهای ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد. پس اگر میخواهید در مقام و عظمت شما، نزد خداوند متعال خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه را که از قدر و منزلت الهی شما می کاهد هرگز به زبان نیاورید و تنها شکر خدای را به جا آورید و نماز شکر بخوانید که چنین توفیقی را خدا نصیبتان فرموده، برادرم ،علیرضا را سفارش به شناختن معارف اسلامی و عمل هر چه بیشتر به آنها و پیروی کامل و اگاهانه از خط سرخ شهدا. مبادا بعد از من بگذارد که این اسلحه که از دیگر شهیدان به ما ارث رسیده بود، به زمین بماند و بداند که همه ما باید فدای اسلام شویم همانند حسین (ع) و اهل بيتش.

خواهرانم را در پیام رسانی خون شهیدان سفارش اکید می نمایم.

از حضور پدر و مادر عزیزم که برای من رنجهای زیادی متحمل شدند و در مقابل همه اینها جز ناسپاسی از من چیز دیگر ،ندیدند عذر می خواهم و امیدوارم مرا عفو کنند، و از اینکه نتوانستم برای آنها کاری کنم شرمنده هستم. امیدوارم خداوند شما را در قیامت در جوار رحمت حق با شهدا محشور سازد فقط خواهشی که از شما دارم این است که چون مقدار زیادی روزه و نماز قضا ،دارم بگویید حداقل ۶ ماه روزه و هر چقدر هم که مقدور است نماز قضا برای من به جا آورید و اگر پولی از من باقی ماند ،آنچه را که کسی اگر از من طلب دارد بپردازید و بقیه را هم بدهید برای جبهه و کتاب فروشی امام را هم با نظر برادر عزیزم شیخ محمد تهرانی مسئله اش را حل کنید و در نماز شب ها و دعاهایتان برای ما طلب مغفرت و آمرزش کنید .

خداوند انشاء الله طاعات مخلصانه تمامی بندگان خالصش را مقبول در گاهش بفرماید به امید پیروزی جبهه حق بر تمامی کفر و نفاق و به امید برقراری حکومت جهانی حضرت بقية الله (عج).

         و من الله توفيق

به امید زیارت کربلا و نجف و عتبات مبارکه

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار

۶۱/۱۱/۱۷

عملیات والفجر، به همراهی گردان کربلا، منصور جلالی

 

 

 

 

اوايل تشكيل سپاه حقوق مختصري به ايشان تعلق مي گرفت كه از همان نيز استفاده نمي كرد . پول را مي گرفت و بدون  اينكه بشمارد به رزمنده اي كه مي دانست نياز دارد ، مي رساند بدون اينكه آنها متوجه شوند اين پول را چه كسي آورده و اينكار را مخفيانه انجام مي داد . او خودش را وقف اسلام كرده بود .

  « نقل از حجه الاسلام والمسلمین غلامرضا قندهاري »

*****

رمضانعلي استاد حسيني، دوست و همرزمش، مي گويد والفجر 4 ايشان با حالت زخمي بچه ها را به عقب مي آورد، گفتم: خيلي بد شد كه داريم عقب نشيني مي كنيم. ايشان گفتند: ما مأمور به تكليف بوديم و هستيم، حالا نتيجه هر چه مي خواهد باشد . و اين نشان دهنده روح  بزرگ آن بزرگوار بود.

*******

سومين روز ازدواج ايشان بود كه با ما منطقه بازگشت .

به او گفتيم : مي خواهي ثابت كني حنظله هستي ؟

گفت : « ما كجا ، حنظله كجا ؟ . ما بايد برويم و به شهادت برسيم » .اول و آخر حرفش شهادت بود .

« نقل از همرزم شهيد - عباسعلي اكبريان »

منصورِ کوچک، بعد از چند شب بی‌تابی توانست بخوابد و صبح که بیدار شد دیگر اثری از بیماری در او ندیدیم، همان موقع پدربزرگ گفت: این بچه را حضرت ابوالفضل(ع) شفا داد."

 منصورِ کوچک، بعد از چند شب بی‌تابی توانست بخوابد و صبح که بیدار شد دیگر اثری از بیماری در او ندیدیم، همان موقع پدربزرگ گفت: این بچه را حضرت ابوالفضل(ع) شفا داد."

28 سال بعد، زمانی که خبر شهادت منصور را آوردند، پدر یاد آن شب سخت افتاد و گفت: حضرت ابوالفضل(ع) او را شفا داد تا در چنین روزهایی برای اسلام بجنگد و شهید شود.

****

همانطور که بی توجه به آتش شدید دشمن بر روی جاده در فکر شهید مجتبی صدیقی به عقب بر می گشتم ناگهان شهید بزرگوار منصور جلالی را دیدم که بر اثر شدت گلوله های دشمن از بغل جاده با ده بیست نفر به سختی در حال پیوستن به گردان کربلا بودند تا مرا دید صدایم کرد به طرفش دویدم وقتی بهش رسیدم از من سراغ گردان کربلا و جای آنها روگرفت من هم کامل و دقیق جای گردان و وضعیت فعلی آنها را گفتم.
با خنده ای از من تشکر کرد و با نیروهای همراهش به راه افتاد .
فکر نمیکردم که این آخرین دیدار من با این شهید بزرگوار باشد ،خودم از زبان خواهر این شهید شنیدم که چون شهید منصور جلالی صاحب فرزندی شده بود بنابر این چند روز مرخصی به او دادند تا فرزند تازه بدنیا آمده اش را ببیند ولی وقتی اطلاع می یابد که عملیات شروع شده ، زن وبچه اش را به خدا می سپارد و به منطقه عملیاتی بدر برمیگردد وتعدادی نیروی کمکی نیز با خودش به منطقه می آورد.

در این بخش می توانید تصویر مربوط به بارکد دوبعدی این صفحه را دانلود کنید یا برای نصب روی مکان های منتسب به شهید از قسمت محصولات فرهنگی سایت اقدام به سفارش بارکد فیزیکی نمایید. این بارکد دوبعدی توسط همه گوشی های هوشمند دارای دوربین، قابل اسکن است و افراد با اسکن کردن آن به سادگی وارد این صفحه خواهند شد.

بالا