بسم الله الرحمن الرحيم
و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون» مپندارید آنان که در راه خدا کشته میشوند مرده اند آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند.
با سلام و درود به رهبر انقلاب و امید مستضعفان جهان و با سلام بـه مـلـت شـهیدپرور ایران که با نثار جان و مال خود در راه خدا ایثار میکنند ملتی که به حق در این انقلاب شکوهمند امتحان خود را دادند و در پیش خدای خود روسفید هستند. من در اینجا خواستم مطالبی را با شما در میان بگذارم و چند خطی به عنوان وصیت بنویسم. شهادت مقامی والا و پرارج و عظیم است که نصیب هر کس نمی شود، شهیدان دارای مقامی بلند میباشند من هرگز خود را لیاقت این مقام بزرگ نمی بینم و خود را خیلی کوچکتر از آن می بینم که شهید شوم و این افتخار نصیبم گردد و خوب اگر این سعادت نصیب من شد چه بهتر این که انسانی مرده و خاموش بی روح و بی حرکت ناتوان و ذلیل بودیم، انسانی که نسبت به امور خودش و وضع خارجی اش مرده بود و زندگی خاموش خود را می گذارند در این ایام تاریک و ظلمانی ناگاه فریادی از حلقوم [مرجعی] بزرگ عالمی فقیه به در آمد که ای :مردم چرا خاموشید چرا مرده اید تحرک و حرکت نمایید و فریاد بزنيد:
و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين» «کارزار کنید با آنان که در راه خدا کارزار میکنند با شما و از حد تجاوز مکنید به درستی که خدا دوست ندار از حد در گذرندگان را (بقره (۱۸۶)
در این موقع اسـت کـه مـن احساس شرمندگی و سرافکندگی در برابر شهیدان در خودم کردم که در خانه بمانم و خاموش باشم و هر روز شاهد به خون افتادن برادران خود ،باشم پس هجرت نمودم از این دنیای پست مادی و بی بنیاد از این جهان زودگذر به جهانی ابدی و در راه خدا جهاد کنم و امیدوارم که جهاد من مورد قبول حق تعالی قرار گیرد. چند نصیحت دارم اگرچه خود را کوچکتر از آن میبینم که به شما برادران و خواهران ایمانی خودم نصیحت کنم و آن اینکه شهیدان به گردن من و شما حق دارند، آنهـا بـرای برپا نگهداشتن اسلام و قرآن در راه خدا جهاد کردند و کشته شدند، پس نگذارید خون آنها خدای نکرده پایمال شود و دیگر اینکه قدر این رهبر این نایب امام زمان(عج) را بدانید. این همانند خورشیدی است که تاریکی را به کنار زد و قلبهای تاریک ما را نوری تازه بخشید، او را تنها نگذارید و همیشه پشتیبان او باشید.
سخنی با مادرم ای مادر که چه قدر شما را دوست داشتم و شما [که] چه قدر رنج ها که در حق من کشیدی چه قدر ناراحتی و رنج را بر خود هموار ،نمودی، چه شبها و روزها که مرا مواظبت نمودی و بزرگم کردی و مرا به این سن را ،سندی آن قدر حق به گردنم داری که نمیتوانم بیان کنم و چه قدر ناراحتم که نمیتوانم این همه حقها را که نسبت به من داری ادا نمایم ولی دیگر دست من از این دنیا کوتاه است ولی این برای شما با ارزش است که پسری بزرگ نمودی و در راه خدا دادی، از شما می خواهم که در فقدان من گریـه نکنید بلکه مثل مادر شهیدان دیگر صبر نمایید و استقامت ورزید و برادران و خواهرانم را نصیحت کنید که فرزندانشان را درست تربیت کنند و همۀ آنها سرباز امام زمان باشند وقتی که خبر شهادت من به شما رسید فرض کنید شب دامادی من است و سر در خانه را چراغان نمایید.
و شما پدر، که با چه زحمت و رنج کار کردید و ما را بزرگ نمودید و در این موقع که وقت پس دادن زحمتهای شما بود من را به جبهه فرستادید و در یک انتخاب آگاهانه من را یاری نمودید در غیاب من صبر و تحمل کنید. امیدوارم اجرش را ازخدا بگیرید.
سفارشی دارم و اینکه مقداری پول در بانک دارم از شما میخواهم که آن را در تأسیس یک درمانگاه یا بیمارستان اگرچه ناچیز است به کار برید و تمام کتابها یا لوازم دیگرم را به محرومان و درماندگان بدهید.
به امید پیروزی اسلام و لشگر اسلام بر لشگر کفر.
این شعار را هم یادتان نرود خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
برادر شما مجید عرب یار محمدی
۱۳۶۱/۶/۱