بسم الله الرحمن الرحيم
بسم رب الشهداء و الصديقين
والذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا او ماتو ليرزقنهم الله رزقنا حسناً و ان الله لهو خيــر الرازقين
و آنان که در راه خدا از وطن هجرت کردند و در این راه کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید. البته خدا رزق نیکویی نصیبشان میگرداند به درستی که خداوند بهترین روزی دهندگان است.
با سلام و درود فراوان بر روان پاک خاتم النبیین حضرت محمد (ص) و خاندان پاکش و با درود فراوان بر منجی انسانها و هادی عدالت گستر مهدی صاحب الزمان (عج) و نایب بر حقش امام امت خمینی روح الله.
چند سخنی با برادران و دوستان
برادران، من جوان 20 ساله ای هستم که با یک دنیا امید و آرزو کـه هـر جـوانی در دل دارد ندای رهبر را شنیده [و] لبیک گویان به جبهه های جنگ روانه میشوم راستی که چــه سخت و شیرین است برای جوانی با این سن وصیت نوشتن وصیتی در راه خدا و برای خدا.
دوستان و برادران وصیتی که من برادر کوچک شما به شما میکنم این است که مبادا امام ما این امید انقلاب این کسی که در تمام عمر برای اسلام رنج هـا دیـده اسـت تنهـا بگذارید برادرانی که در مدارس هستند از آنها می خواهم که مواظب منافقین باشند.
نگذارند این منافقین به اسلام لطمه ای بزنند.از دوستانی که مرا میشناسند تقاضا دارم وقتی شهید شدم نگذارند زیر جسد مرا عده ای منافق که به ولایت فقیه اعتقاد ندارند بگیرند زیر جنازه من را باید کسانی بگیرند که واقعا در خط امام باشند اگر در این دنیـا مـن بـه کسی از روی غرور جوانی بدی کرده ام مرا ببخشد و مرا حلال کند.
و حال سخنی با مادرم:
مادر جان در این دنیا تو برای من رنج ها کشیده ای و شکنجه هـا دیـده ای امیدوارم کـه خداوند تعالی اجرت را با حضرت زهرا بدهد. مادر جان بزرگترین تقاضای من از تو [مادر این است که مرا ببخشی و حلالم کنی چون من در این سن با غرور و تعصبی داشتم نافرمانیهایی به تو کرده ام پس مرا ببخش و حلال کن مادر جان حال که تو دو فرزندت حسن و حسین را به جبهه فرستاده ای اگر خدای خواسته شهید شدیم مبادا گریه کنی مبادا شیون کنی چون منافقین خوشحال میشوند مادر جان اگر به توفیق خدا شهید شدیم و جنازه ما پیدا نشد هیچ ناراحت [...] مباشی چون ما امانتی هستیم در دســت تـو و تو مربی ما هستی پس خداوند میخواهد امانتش را از تو بگیرد و حتی جنازه اش را هم به تو ندهد پس ناراحت مباش و خوشحال باش که با چنین خداوندی وارد معاملـه شـده ای، پسرانت را می دهی و در عوض بهشت میگیری.
اگر من شهید شدم مادر مرا در کنار قبـر برادر عزیزم، سید محمد دفن کنید و یک پرچم سبز بر روی قبر من بگذارید.
و حال چند سخن با دو برادرم اول برادرم قدرت الله:
داداش جان مرا ببخش و حلال کن در این دنیا من به تو بدی زیاد کرده ام تو را در پیش مادر دلسرد کرده ام پس من در حق تــو بی انصافی کرده ام مرا ببخش و حلال کن. برادر جان وصیتی که من برای تو دارم این است که اول اگر خدا خواست و ما را با خود برد تا میتوانی و توان در بدن داری با یاری خداوند از مادرم این رنج دیده نگهداری کن و او را دلداری بده و مگذار که گریه کند که من رضا نیستم تو و مادر گریه کنید ودیگر وصیتم این است که کتابخانه مرا قسمتی از آن را به شورای وحدت و قسمتی دیگر را به [...] روابط عمومی سپاه واگذار و مبلغ 500 تومان به برادر شعبانی در کتابخانه کودک و 300 تومان هم به برادر [...] در روابط عمومی بدهی برای من به مدت یک ماه روزه و یک سال نماز بخوانید.
و دیگر برادرم قربانعلی رحیمی
رحیمی جان تو در این دنیا با توفیق خداوند مرا بـه زندگی امیدوار کرده ای پس من از تو بسیار متشکرم از قول من تمام بچه ها و خواهرم محبوبه را سلام زیاد برسان و مرا حلال کنید در پایان از امام یادتان نرود برای امام دعا کنید.
خدایا خدایا ترا به جان مهدی
تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
1360/11/14 مصادف با 8 ربیع الاول غلامحسین رضوانی