بسم الله الرحمن الرحيم
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبة و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا
برخی از مؤمنان بزرگمردانی هستند که به عهدی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند و برخی به انتظار مقاومت کردند هیچ عهد خود را تغییر ندادند. وصیت نامه اینجانب حسین غنیمت پور فرزند محمد علی به تاریخ [خوانا نیست].
ابتدای سخن با وحدانیت خدا که خدا یک است و شریکی ندارد چراکه اگر شریکی برای او بود جهان چهره ای دگر داشت و بعد از آن به حق بودن فرستاده او یعنی رسول خدا، پیامبر اکرم محمد مصطفی ( صلی الله علیه و اله و سلم) اقرار میکنم و سپس وارثان به حق او را یاد میکنم که بعد از او هادیان جامعه بشری بودند و اینک فرزند اوست که این نقش را دارد، یعنی آنکه تمام انتظارها برای اوست مهدی (عج).
پس چه بهتر است که خود را برای دیدار او آماده نماییم. و دیگر اینکه ای مردم بدانید- اگرچه همه میدانید- بلکه یقین بیاورید، چنانچه این حقیر خدا، یقین آورد که مرگ حق است ولی چه بهتر که خونین باشد. اما بدانیم -چنانچه می دانیم ولی یقین نیست- که معادی نیز میباشد و بهتر است که خود را آماده نماییم (و اگر تمام افراد بشر فلسفه معاد را درک کنند دیگر این افسانه نخواهد بود) و بعد از رفتنم به محل موعود که بهشتی هست و بدانی که همه اینها حق میباشند و خواهند آمد و خوشا به حال آنان که خود را برای آن زمان آماده کنند.
اما سخن اصلی ما این است که خدا ملت مسلمان ایران را توسط مردی خردمند و آگاه و رهبری مقدر و روشن و بیدار نمود. بدانید که زمان، زمان قدر شناسی می باشد. بیاییم با دیدی باز و روشن او را بشناسیم که مبادا آنگونه که علی (علیه السلام) را به سر آوردند. به سرش آوردیم یا آوردند؟ بیاییم مسیری که او به ما آموخت و [ناخوانا] را خوب درک کنم. چرا که حسین (علیه السلام) قربانی این [ناخوانا] حرکت او را در روزی که در مقابل و مسیر حرکت او را سفانیان ایستاده بود شناختند آنگاه که خواست حماسه بیافریند و ادای وظیفه کند به اطرافش نگریست هیچکس را ندید چرا که آنان را مردی ترسو زرپرست و دنیا خواه دیده بود. ولی او می دانست از این رو خود را آماده کرد برای جنگ با معاویه تا به یارانش بفهماند که شما را جز خدا هدف نیست بلکه هدف باشد و حسن ( علیه السلام) مظلومانه صلح کرد. بهتر است بگوییم که یاران بی وفای حسین (ع) آن کس که فرزندانمان امروز به عشق او خون میدهند و حماسه سازی میکنند بدانید چنانچه گفتند حماسه کربلا را و شما نیز شنیده اید که حسین (ع) تنها بود اگر چه یارانی داشت ولی وقتی محک می زنیم و قیاس می بندیم که دشمن او چقدر سپاه داشت آنگاه پی می بریم که حسین ( ع ) تنها بوده و همین بس برای او که هفتاد و دو تن یار با وفا داشت و قیام کرد و در همین جاست که باید مظلومیت حسن (ع) را درک کنیم که به اندازه حسین ( ع ) یار نداشت. دیدیم و بلکه شنیدیم که در گوشه ای مظلومانه به شهادت رسید و اما فرزند حسین امام سجاد ( ع) را گوییم. امام که به غیر خدا هیچ نداشت تنها و تنها زیست و در تنهایی شهید شد. چنانچه سایر امامان ما هم این گونه شدند. حال در اینجا یک چرا میباشد که چرا بعد از وفات پیامبر ( علی ) را آن گونه به سرش آوردند که جریان صفین" بوجود بیاید را چگونه میتوان توجیه کرد و چرا بعد از علی (ع) حسن ( ع ) را بی یار و یاور گذاشتند چرا حسین (ع) باید آنگونه شهید بشود و چرا هزاران چرای دیگر؟ اینجا یک جواب است برای این چراها که در زمان امام علی (ع) مسلمان بود چنانچه در زمان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و سایرین نیز بودند ولی آنان مسلمان ادعایی بودند وظواهر اسلام را داشتند و بطونی خالی از عشق و ایمان در آنان بود.
من در این نوشته نمیخواهم تاریخ را به شما بگویم بلکه میخواهم آنچه در درونم به همراه خودم یدک میکشم را به شما بگویم.
نی قصة آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
دوست زیاد دارم ولی دوستی که بتوانم آنچه در درونم هست به او بگویم نمی توانم بیابم و [ناخوانا] کاغذ کسی را نمیشناسم.
بلکه اینها گفته میشود و تاریخ علی (ع) حسن (ع) ، حسین (ع) برای ما بازگو می شود که به خود نگرشی عمیق کنیم و ببینیم که ما را که ادعای یاوری علی زمان، حسن زمان، حسین زمان میکنیم چگونه ایم؟ با وفاییم یا بی وفا؟ صابریم یا بی صبر؟ همچو سنگ در مقابل سختی تاب و توان داریم یا نه؟ با مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم یا نه؟ آری سخن زیاد است و اوراق کمند. حرفها افزون چراکه میخواهم به شما بگویم که امامتان را یاور باشید به مانند یاوران کربلای حسین (ع)، میخواهم بگویم با وفا باشیم می خواهم بگویم صابر باشیم و میخواهم بگویم سخت جان و در مقابل مشکلات قوی باشیم.
والسلام