شهید والامقام حسین شاطری بیست و پنجم مرداد ۱۳۳۴ در شهرستان شاهرود به دنيا آمد. پدرش محمدعلي، فروشندگي ميكرد و مادرش صديقه نام داشــت.بعد از اتمام تحصیلات(دوره ی دیپلم در رشته ریاضی) به خدمت سربازی در بجنورد رفت. بعد از برگشت از خدمت سربازی به خاطر علاقه ی بسیار به امام و انقلاب مشغول فعالیتهای سیاسی شد. لحظه ای برای خدمت به انقلاب کوتاهی نکرد. چند باری هم به زندان افتاد. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در روستاها مشغول به تدریس بود و در همان حین با قاچاقچیان هم مبارزه می کرد.ســال ۱۳۵۸ ازدواج كرد و صاحب دو پســر و دو دختر شــد،به محض شروع جنگ راهی جبهه شد و به مدت یک ماه و نیم در جبهه حضور داشت. بيســت و سوم بهمن ۱۳۶۴ با سمت آرپي جي زن در اروندرود بر اثر اصابت تركش به صورت،به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی 44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.
باتشکر از همکاری شما
بسم الله الرحمن الرحیم
« وصیتنامه در مورد اموال »
با سلام و درود بر رهروان راه حق و شهداي اسلام. اینک که لحظۀ موعود و بازگشت به وعده گاه اصلی و لحظات حساس ملاقات فرا رسیده است چون مرگ انسان را خبر نمیکند و هر انسانی باید در اینگونه لحظات سفارشات وصیتهاي خود را بنماید
اینجانب خانواده و پدر و مادر خود را به مواردي جلب می کنم. انشاءالله در این مورد طبق رضاي خدا انجام وظیفه خواهند کرد.
در ابتدا راجع به قرضهایی که بر دوش اینجانب است که عبارتند از مقداري پول در حدود هشتاد هزار تومان جداي از فرع آن پدرم از بانک ملی شعبۀ فردوسی گرفته که نصف آن را به من جهت ساختمان داده است که ماه به ماه نصف آن از طرف من پرداخت می شد و تاریخ اولین قسط و آخرین قسط در فیشهاي آن موجود است. دیگر اینکه مبلغ ده هزار تومان از بانک ولی عصر گرفته که نصف آن را به من داده و قسط آن هم نصفش را من و نصفش را او پرداخت میکرده است که تاکنون مقداري از آن پرداخت شده است.
دیگر اینکه در حدود هفت هشت هزار تومان پدرم از من میخواهد که باید پرداخت شود.
دیگر مبلغ ده هزار تومان علی آقا شیرازي باجناق اینجانب از من طلبکار است که باید پرداخت شود تعداد سه کیسه سیمان همسایه روبرو آقا عبدالحسین میخواهد دیگر اینکه ممکن است افرادي دیگر نیز چیزهایی بخواهند که در صورت مطالبه پرداخت شود و این بود مختصري از بدهیهاي اینجانب از لحاظ مادي دیگر اینکه همسر خود را جانشین و موکل خود قرار میدهم تا طبق شرع و دین اسلام تا زمانی که فرزندان من به سن قانونی نرسیده اند انجام وظیفه نماید و بعد از آن طوري که در شرع مقدس است آنچه بجا مانده در اختیار فرزندان و مادرشان قرار گیرد.
تمام بدهکاريهاي من باید اگر از راه حقوق میشود بصورت قسط پرداخت شود وگرنه از راهی که بهتر میدانید پرداخت شود. این مورد و تمام موارد بالا باید با نظارت پدر و برادرم باشد و تا زمانی این وکالت به قوت خود باقی است که موازین اسلامی
رعایت شود.
عباداتی که از اینجانب بجاي مانده و بر ذمه من است که انشاءالله وکیلم به مرور آن را به انجام میرساند. این را بگویم که ممکن است مثلاً بگویم اینقدر برایم نماز بخوانند و روزه بگیرند، چون معلوم نیست و دقیقاً نمیدانم آنطور بگویم که هر چند میتوانید برایم نماز بخوانید و روزه بگیرید و تقریباً خود همسرم [ناخوانا] در جریان است و میتوانند از حقوق یا راه دیگر که میدانند پول جهت این مورد بردارند.
دیگر اینکه تمام همسایگان و اقوامی که از ما ناراحتی داشته اند یا ندارند از ما راضی کنید.
در مورد اثاثیه کلاً هر چه باقی مانده اختیار فروش و غیره با موکلین است این بود مختصري از وصیت اینجانب که ممکن است مواردي از فکرم گذشته باشد که هر چند مانده انشاءالله طبق قوانین شرع عمل خواهند کرد.
[وصیتنامه اي دیگر]
بسم الله الرحمن الرحیم
به ملت عزیز و برادران گرامی، این حقیر که لایق این سخنان نیستم و خود را در خور آن نمیدانم اما دوست دارم نکات چندي را یادآوري کنم. اگر دین و آیینی در جهان وجود داشته باشد که حق باشد جز اسلام نیست که باید دنباله رو آن باشیم و از آورندگان و مبلغشان که پیامبران و ائمۀ هدي می باشند پیروي کنیم و تمام کارها و برنامه ها[ي] آنها را در زندگی خود پیاده کنیم و پشتیبان ولایت فقیه که نیات این [ناخوانا] هادیان راه نور و پاکی را دارد پشتیبانی ودنباله رو آن باشیم و به گفتۀ پیامبر عظیم الشأن اسلام به قرآن و عترت که عترت اولیاء و هادیان او تا آخرالزمّان می باشند پیروي و اطاعت کنیم که اطاعت آنها اطاعت پیامبر و خداست. از این پیر جماران هیچگاه جدا نشویم که هرچه هست در آنجاست و نور و پاکی و عظمت و بزرگی هم در آنجاست و از دستور او تبعیت کنیم تا این مسئولیت الهی را به انتها برسانیم. از دعا یادتان نرود که روشن کنندة قلبها و دلهاي ماست و حرکت دهنده بسوي نور و نابود کنندة ظلمت و تاریکی است.
« والسلام » حسین شاطري
[وصیتنامه اي دیگر]
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا ما را در لشکر خود قرار ده که همانا لشکر تو پیروز و غالب است. و قرار ده در حزب خودت که همانا حزب تو پیروز است و قرار بده در زمرة اولیائت که خوف و ترس ندارند. خدایا در این لحظات آخر توبه میکنم از تمام گناهانی که مرتکب شده ام و تمام مظلمه و گناهانی که بر گردن دارم امیدوارم که توبۀ این حقیر پذیرش درگاه ذات باريتعالی قرار گیرد.
خدایا ما را در زمرة شهداي خودت قرار بده. شهدایی که شفیعان روز محشرند. روزي که همه از یکدیگر میگریزند. خدایا روزیم گردان حسین(ع) را در روز وسوسه و ثابت بدار برایم گام راستی در نزد خودت [ناخوانا]و یاران حسین آنانکه جان خود را در راه خمینی بدهند. خدایا به حق عزیزان درگاهت، بحق امامان معصومت، بحق پیامبران عظامت، بحق الشاکرین درگاهت، بحق [ناخوانا] راهت که مرا در این لحظات آخر از تو میخواهم که از گناهانم درگذري.
هدف از انتخاب این راه این بود که چون مسلمانیم باید پیرو اسلام عزیز باشیم و دستورهاي آن را بکار بندیم و انتخاب اسلام یعنی انتخاب تمام دستورات آن نه کم، نه زیاد، از جمله پیروي از پیامبران و انبیاء [ناخوانا] با بیان برحق ایشان در تمام کارها و پیاده کردن دستورات و کارها و برنامه هاي انسان در زندگی خود و اطاعت جریانها و دستورهاي آنها از جمله جهاد که موظف به انجامشان هستیم و خدا دستور به انجام آن داده است. بلکه همۀ انسان و حرکت انسان در دین است خدا نیت ما را پاك گرداند و ما را با آنها محشور گرداند و شفاعت پیامبر و ائمه را نصیب ما گرداند.
« والسلام »
بر پدر و مادرم:
امیدوارم مرا ببخشید [ناخوانا] هم حق به ولادت داري [ناخوانا] را در حق شما دانستم دوست داشتید که در این [ناخوانا] به درد شما بخورم، عصاي پیري شما باشم و در این هنگام یار و یاور شما باشم که به آمدن من افتخار کنید [ناخوانا] بگویم که عصاي شما اسلام و قرآن است.
ما راهی جز این نداریم که اسلام را زنده کنیم و زنده کردن اسلام اهمیت دارد. زنده کردن قرآن اهمیت دارد. دوست دارم که از اینکه فرزند خود را در این راه داده اید، افتخار کنید که فدایی براي اسلام داده اید. به اسلام کمک کرده اید، به صحبتهاي غیر خدایی که خداي ناکرده روحیۀ شما را تضعیف میکند، گوش مدهید. و مقاوم باشید همیشه به یاد خدا باشید. انشاءالله زیارت حسین(ع) نصیب شما شود و با او محشور شوید که او شما را شفاعت کننده است [ناخوانا] 8 دعا کنید [خدا] ما را رحمت کند.
در مورد همسر و فرزندانم دوست دارم که آنها را با فضیلت تربیت نمایید که در پیشگاه خدا به آنان افتخار کنم، آنطور که رهرو راه انبیاء و صدیقین و شهدا [ناخوانا] و از کتاب و سنت خدا پیروي کنند و مقلد واقعی امام امت و اسلام عزیز بشوند، اگر نتوانستیم خدمتی به اسلام بکنیم و این نفسهاي آلوده به طاغوت، نتوانست خدمتی به اسلام بکند، شاید فرزندان این حقیر باعث آمرزش اینجانب شوند.
همسرم ،فرزندانم، وصیت میکنم از راه اسلام در راه قرآن و عترت و ولایت فقیه جدا نشوید که هرچه سعادت و [ناخوانا] است همه در پیمودن این راه است [ناخوانا] کریم میخواهد داشته باشد و مردن هم چه بهتر که شهادت در راه خدا و احیاء اسلام باشد تا بتوانیم در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند متعال سرافراز و سربلند باشیم. سعی کنید که دستورات اسلامی را در زندگی خود پیاده نمایید. از افرادي که طعنهزن میباشند شدیداً دوري نمایید و روحیه و فکر خود را [ناخوانا] بیشتر در مجالس و مجامع اسلامی شرکت کنید.
همسرم [ناخوانا] دوست داري [ناخوانا] که با هم [ناخوانا] هم زندگی خوب و خوشی را بگذرانیم اما و اما [ناخوانا] بسیاري است که باید یک به یک گفته شود که انسانیم و مسلمانیم و زندگی پرحرکت و سیر بسوي الله و در این راه شهادت که هدف والا [ناخوانا] است چیز دیگر نیست که باید همه چیز از جمله آسایش و [ناخوانا] را فداي آن کنیم و میدانم نتوانستی مانند دیگران آنطور زندگی کنی، همه اش از این روستا به آن روستا، از این شهر به آن شهر. همه اش در حرکت و لحظات راحتی خیلی کم بود. خدا حتماً اینطوري خواست. همسرم ،فرزندانم، صبور و پایدار و بردبار باشید، گیرم نبودن من فقدان عظیمی براي شماست اما اسلام سربلند است، اسلام پیروز است. امام راضی است پیامبر و اولیاء راضی اند، این براي شما و من بهتر است. فقدان اسلام و فقدان قرآن [ناخوانا] شهید بودن [ناخوانا] ولایت فقیه و اسلام ولی فقیه شرط است. بودن ما مسئله اي نیست. خیلی شما را دوست دارم اما اسلام را بیشتر دوست دارم. بیاد سربازان صدر اسلام و سربازان [ناخوانا] صفت بخون خفته غرب و جنوب ایران.
همسرم اگر احساس میکنی که شوره [ناخوانا] خدا داري اسلامی داري، دشمن اسلام نداري شیرین است اما دوستی اسلام و قرآن شیرین تر است، بخصوص که [ناخوانا] در راه خداست.
همسرم شاید موضوع را هم ناچیز می باشد که در این راه قدم برمیدارد. در زندگی خیلی صبور و پایدار بایستی که نگویند. بیچاره شوهرش شهید شده است. نگهداري یتیم نداده من اگر رفتم خدا را گذاشتم امام را گذاشتم و قرآن را گذاشتم [ناخوانا] سر شهادت [ناخوانا] خدا موکل شماست. فرزندانم را میگویم مواظب آنها باش، بیشتر به آنها توجه و [ناخوانا] کن طوري که خواست خدا باشد، دیگر عرضی ندارم. همۀ شما را به خدا می سپارم.
در پایان میخواستم نکاتی چند را به عرض برسانم، اولاً راجع به نماز و روزه هایی است که باید برایم گرفته شود. در مورد نماز و روزه که قبلاً نگرفته ام باید کفاره اش داده شود و دیگر اینکه حدود یک ماه را بعهده بگیرید و حدود یکسال برایم نماز بخوانید که انشاءالله خداوند گناهان مرا بیامرزد.دیگر اینکه در تمام عمر ما در مسائل [ناخوانا] بجا مانده است. همسرم [ناخوانا] که از آن اقدام نماید و از آن [ناخوانا] که [ناخوانا] نماز و روزه و عزاداري [ناخوانا] می شود صرف نماید اختیار با خود اوست هر کس حق دخالت در کار او را ندارد و هر کس که او و خدا دوست دارد بماند و دیگر [ناخوانا] که دارم مبلغ 500 پانصد تومان به آقاي جلالی که مغازه الکتریکی در [ناخوانا] دارد و مقداري هم با آقاي اکبر [ناخوانا] و همچنین قسط بانک مسکن و بانک ملی [ناخوانا] را دارم و همچنین درمورد قرضهایی که میدانم و طلب میکنند همه را پرداخت نماید و همچنین کتاب بنام احیاء فکر دینی دارم [ناخوانا] . همپایگاه را [ناخوانا] راضی کنید و تمام افرادي که با من [ناخوانا] دانسته اند اگر میشناسید از من راضی نمایید و همچنین مقداري کتاب و وسایل [ناخوانا] در مدرسه مانده است اگر میتوانید [ناخوانا] به [ناخوانا] برگردانید برایم زیاد دعا کنید.
حسین شاطري
بسم الله الرحمن الرحیم
« قرض حسین شاطري »
1- بانک ملی شعبۀ فردوسی که پول را پدرم گرفته و نصف آن را به من داده و قسط آن ماهی 1700 تومان است که نصف است و نصف آن را من باید بدهم.
2- بانک مسکن ماهی 185 تومان باید بدهم و پدرم همیشه میدهد و با من حساب میکند.
3- بانک قرض الحسنه صندوق اسلام خیابان تهران مبلغ 10.000 تومان گرفته ام که از قرار ماهی 1.000 تومان باید پرداخت شود که تا حال یک برج آن داده شده است.
4- قسط شهرداري که 1.000 تومان می باشد از قرار ماهی 500 تومان که تا بحال تعدادي از آنها را پرداخت نموده ام.
5- مبلغ 5.000 تومان احمد ابوالقاسم نجار بابت نجاري در و کتابخانه و یک [ناخوانا] منگنه که در خانه موجود است از من می خواهد.
6- تا تاریخ 30/10/ 64مبلغ 3585 تومان به پدرم بدهکار هستم که برج به برج او قسطهاي مرا می داده و حقوقم را دریافت میکرده و تا حال غیر از این [ناخوانا] نمیدانم به زنم داده است.
مقدار قسط هر برج:
2535 = (بانک اسلام) 1000 + (بانک ملی) 850 + (بانک مسکن) 185 + (شهرداري) 500
مقدار قسطی که هر برج از طرف من پدرم از تاریخ 30/10/64 به بانکها میدهد اگر غیر از این بدهکاري دارم و کسی گفت پرداخت شود.
یک تکه نبشی در خانه است که حدود 4/5 متر که به آقاي حداد رحیمیان باید داده شود.
حدود 600 الی 700 تومان برادرم حسن می خواهد که باید پرداخت شود.
در ضمن در سال گذشته در کاغذي که در خانه موجود است و سال قبل در [ناخوانا] وصیت کرده ام بقوت خود باقی است.
« والسلام »
راوی ناصر شیخ کبیر همرزم شهید:
شهید حسین شاطری دلاوری از خطه منطقه قلعه ولی آباد (چال,خندق) پدرش آقا محمد علی از کسبه مشهور بازار سر پوشیده بود منزل شان در مجاورت چال خندق بود.چالهای بسیار وسیع و عمیق که در فصول بارش محل تجمع آب های روان بود.
با بچه های محل از جمله شهید حسین فروغی، محمد حسن محمدی، رنجی ، دریایی شعبانی ها و سایر دوستان همیشه به بازی فوتبال مشغول بودیم. شهید حسین قبل از پیروزی انقلاب سابقه طولانی مبارزه با دستگاه ستم شاهی داشت. بدنی تنومند و زمخت داشت. باطومهای نیروی های ساواک بر بدنش کار ساز نبود. فردی مقاوم و استاد کار و بنای بسیار قابل و در عین حال معلمی دلسوز و فداکار بود. تلاشهای شبانه روزی اش برای مبارزه با ساواک در دوران انقلاب شهره عام و خاص بود. در عملیات والفجر هشت، یک شب قبل از شب عملیات، کنار هم دراز کشیده بودیم و نجوای عاشقانه ای داشت می گفت امشب راحت آرمیده ایم. فرداشب معلوم نیست کجا باشیم. برای شب عملیات لحظه شماری میکرد.
روحش شاد نامش ماندگار و راهش مستدام
شاهرود- پارک علم و فناوری استان سمنان
آیدی ایتا: jalalibme@
شنبه _ پنجشنبه : 7:00 - 16:00
کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه جهادی نصرا میباشد.
