شهید والامقام حسن خواجهمظفری فرزند قربان شهیدی که در سالگرد شهادت برادرش به او پیوست.
قربان، پدر شهید مظفری، کارگر کارخانه ذوبآهن بود و مادرش نرگس نام داشت. تا کلاس اول راهنمایی درس خواند و به عنوان بسیجی در جبهه حق علیه باطل حضور یافت.شهید والامقام حسن خواجه مظفری در سوم فروردین ۱۳۶۶، با سمت تیربارچی در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
کتاب ستاره ها بیدارند(اثرعباس خواجه شکوهی)براساس زندگی وخاطرات جانباز حاج قربانعلی خواجه مظفری وفرزندان شهیدش ابراهیم وحسن خواجه مظفری به نگارش درآمده است.
اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی 44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.
باتشکر از همکاری شما
بسم الله الرحمن الرحیم
« رضیت بالله ربی و بالاسلام دینی، و بالقرآن کتابی و بالکعبۀ قبلتی. و بمحمد صلی الله و اله نبیی و بعلی اٍمامی و بالحسن والحسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الصالح علیهم السلام ائمتی وسادتی و قارتی و [شفعآئی] بهم اتولی و من اعدائهم اتبرء. اشهد ان لا اله الا الله و [انّ] محمداً [اعبده] رسول الله و انّ علیا ولی الله. واشهد ان الموت حقّ و ان الجنۀ و النّار حقّ و انّ الساعۀ آتیۀ لا ریب فیها [وان الله یبعث من فی] القبور»
اینجانب بندة حقیر حسن خواجه مظفري فرزند قربانعلی این چند جمله را بعنوان وصیت خود بر این صفحه کاغذ مینویسم.
از خداي بزرگ میخواهم این سفارشها را بر دل بندگان مؤثر فرماید و این حقیر را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد.
اولاً اي بندگان خدا عبادت کنید پروردگارتان را و متقی باشید و در برابر کسی جز خدا سر تسلیم فرو نیاورید و تسلیم فرمان کسی جز خدا نشوید به دشمنان خدا دست دوستی دراز نکنید. نفس اماره را که اعداي عدواست سرکوب کنید. شیطان را که عدو مبین است با ذکر و یاد خدا از خود دور کنید دست به دامان قرآن کریم و عترت پیغمبر صلوات الله علیهم دراز کنید و زندگیتان را طبق دستورات خداي بزرگ در آیات و روایات تنظیم کنید.
اي مستضعفین جهان غمگین نباشید انشاءالله بهزودي نجاتبخش مستضعفان خواهد آمد و کاخهاي ستمگران را برسرشان ویرانه خواهد کرد و حکومت عدل و داد را در همه جا گسترده خواهد ساخت.
این شام سیه سحري دارد
صبح سحر دگري دارد
دریا امید مسلمانان
در [ناخوانا] گهري دارد
خدایا در ظهور و فرج مولاي ما امام زمان حجه ابن الحسن العسگري تعجیل بفرما. خدایا نام ما را در طومار سربازان آن حضرت ثبت و درج بفرما. خدایا توفیق شهادت در رکاب آن حضرت را نصیب ما بفرما.
ثانیا اًي مسلمانان اي شیعیان علی ولی الله اینک خورشید پشت ابر پنهان است و امام زمان ارواحنا له الفدا در پردة غیبت است دستور خدا و رسول و امامان را اطاعت کنید و از مجتهد جامع الشرایط که نایب امام زمان(عج) است پیروي نمایید و با ولایت فقیه باشید. پرچمی که ولی فقیه و نایب امام زمان(عج) به اهتزاز درآورده باشد همان پرچم امام زمان(عج) است مبادا بگذارید که بر زمین افتد که امروز این مقام را مرجع تقلید شیعیان،رهبر مستضعفان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بر عهده دارند.
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
زخون هر شهیدي لال هاي رست
مبادا روي لاله پا گذاریم
امام امت بود که به حول و قوه الهی ما را از منجلاب ذلّت به اوج عزتّ و عظمت رسانید، ما مردمی بدبخت و بیچاره بودیم او ما را به این سرافرازي و سربلندي رسانید او دست طاغوتی دوهزارو پانصد ساله را ریشه کن کرد او حکومت جمهوري اسلامی را به پا کرد.چون او نایب امام زمان(عج) است چون او از جانب امام زمان ارواحنا له الفدا حجت بر بندگان خداست. اطاعت او اطاعت امام زمان(عج) است و مخالفت با او مخالفت با امام زمان(عج) است. هرکه او را دوست داشته باشد امام زمان(عج) را دوست داشته است و هرکه با او دشمنی کند با امام زمان(عج) دشمنی کرده است.از خداي بزرگ بخواهید که عمر امام عزیزمان را آنقدر طولانی کند که پرچم انقلاب اسلامی را به دست صاحب اصلی اش ولی الله الاعظم بسپارد انشاءالله تعالی و از او فرمان برید از علماء ربانی روحانیت در خط امام خصوصاً قائم مقام رهبري حضرت آیه الله العظمی منتظري (رجوع کنید به توضیحات) غفلت نکنید زیرا گفتند علما به حق، ستارگان دین هستند و هدایت توسط آنها حاصل میشود.اي ملت شریف ایران شکر نعمتهاي خدا را بجاي آورید زیرا گفته اند:شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.به یاد آرید آن روزگار قدیم را که جاهلیت همه جاي این مملکت را فرا گرفته بود و خداي بزرگ لطف کرد و فتنه ها را از میان برد. شاه رفت. امام آمد.خدایا ما را شکرگزار نعمتهاي خودت قرار بده خصوصاً نعمت رهبري. ایران کشور الله اکبر است. کشور رسول الله است ،کشور امام زمان(عج) است. کشور شهدایی که عزتّ و افتخار براي این مملکت باقی گذاشتند. ایران کشور سلمان فارسی است. علما بزرگ طول تاریخ اسلام است. کشور امام امت است. مگذاریم دشمنان با فتنه هاي خود این مملکت را دوباره به حال اول برگردانند مگذارید افتخار بدست آمده از دستمان برود.
و شما اي پدر و مادر گرامی که افتخار داشتید از دوستداران و پیروان خاندان پیغمبر خدا باشید و افتخار داشتید که فرزند دلبند خود را در راه خدا تقدیم کنید. برادر شهیدم ابراهیم به آرزوي خود رسید و افتخار شهید شدن را در نوجوانی پیدا کرد. درود بر شما نه تنها خود را نباختید، یا نه تنها در شهادت او بیتابی نکردید بلکه به کوري چشم دشمنان لبخند رضایت بر لبانتان شکوفا شد و پدر بزرگوارم خودش نیز سلاح بر کف پا به میدان نهاد. اگر مقّدر شد که این فرزند دیگرتان نیز در راه خدا فدا شود ناراحت نباشید افتخار کنید و بدانید که اجر و پاداشتان پیش خداي بزرگ محفوظ خواهد بود. مادر جان مرا ببخش و از اینکه نتوانستم فرزند خوبی برایت باشم عذر میخواهم، امیدوارم پیش فاطمۀ زهرا(س) روسفید باشید. مادر جان درست است که پس از برادر شهیدم چشمت به من بود و میخواستی که جاي او نیز من در کنارت باشم اما از خداي بزرگ میخواهم که همان صبر و استقامت [را] که در شهادت برادرم به تو عنایت کرد اگر حقیر هم لیاقت شهادت را پیدا کردم به تو عنایت فرماید. از خواهرانم میخواهم که در مرگ من بیتابی نکنید و از مهمانهاي برادرتان پذیرایی کنید. از برادرم حسینعلی میخواهم که راه برادرانش را ادامه دهد و بکوشد که افتخار اسلام و مسلمین باشند. از همه خویشان و قومان و دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و از همه میخواهم که امام عزیز را تنها نگذارند. من را کنار برادرم ابراهیم دفن نماید.
بیا اي دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم
بیا گمگشته دیرین خود را
سراغ از لالۀ پرپر بگیریم
« والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته »
حسن خواجه مظفري
1/9/65
توضیحات:
وصیتنامه شهید قبل از عزل آیت الله منتظری از جانشینی رهبری توسط حضرت امام خمینی نوشته شده است
خاطراتی به نقل از پدر بزرگوار شهید: قبل از کربلای پنج میخواستند تعدادی را آموزش غواصی دهند حسن گفته بود اگر اجازه پدرم باشد من هستم... من مشهد بودم و وقتی برگشتم موضوع را طرح کرد و من به او گفتم پسرم تو دیگر در خدمت من نیستی تو در خدمت گردان و اسلام و مسلمانان هستی پس برو و او هم رفت تا دوره غواصی ببیند. نزدیکهای کربلای پنج بود که برگشت برای عملیات آماده بودیم همه وصیتنامه مینوشتند همان شب حسن با کاسهای حنا که آن را از تدارکات گرفته بود آمد، به من گفت پدر اجازه میخواهم موهایم را حنا کنم نگاهش که کردم دلم گواه داد که این سخن یک فرد عادی نیست حسن فرق کرده بود گونهای دیگر شناختمش،وقتی موهایش را حنا کرد به جبهه برگشت، برای کوچکترین چیزها نیز از من اجازه میگرفت، حسن بعد از عملیات و در پاتک عراقیها شهید شد آنهم زمانی که بر روی تیربار تیراندازی میکرد، لحظهای قبل از شهادت به دوستش گفته بود تشنه هستم برو آب بیاور و چند لحظه بعد قناسه دشمن سرش را شکافت. همانجا که حنا بر آن رنگ بسته بود
آخرین بار که حسن به جبهه رفت نزدیک سالگرد ابراهیم برادر شهیدش بود (اسفندماه۶۵) به دلیل اینکه در عملیات کربلای پنج شیمیایی شده بود مادرش اصرار داشت که نرود. از یکسو کارهای سالگرد ابراهیم بر زمینمانده بود، او قول داد ۴۵ روز دیگر شاهرود باشد.تمامکارهای مهیاسازی سالگرد ابراهیم را هم انجام داد و رفت تا اینکه روز چهل و پنجم برنگشت نه اینکه به قولش عملنکرده باشد بلکه شهادت درست در همان روز نصیبش شد.
« ابراهیم سه سال بزرگتر از حسن بود متولد سال ۴۶، جوانی بسیار مؤدب بود، در گردان کربلا حضور داشت، نامش را گردان عاشقان نهادهاند، حسن گردان ذوالفقار بود هر ۲ از سپاه شاهرود اعزام شده بودند. او هم شناسنامهاش را دستکاری کرده بود اما توانسته بود زودتر به جبهه برود. آن موقع تنها ۱۶ سال داشت. ابراهیم ۱۱ماه جبهه بود بیست و پنجم اسفندماه شهید شد و تشییع پیکرش در سوم فروردینماه صورت گرفت، همان روزی که سه سال بعد، حسن شهید شد.»
اگر شما در جهت تکمیل این بخش میتوانید به ما کمک کنید و مستنداتی دارید لطفاً برای ما در پیامرسان ایتا به نشانی 44_saba@ ارسال فرمایید تا در سایت بارگزاری گردد.
باتشکر از همکاری شما
کلیه حقوق این سایت متعلق به گروه جهادی نصرا میباشد.
